English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leash U افسار سگ وحیوانات مشابه افسار بستن
leash U بند زدن
leash U دسته سه تایی
leash rod U دستهسهتایی
to keep somebody on a short leash U آزادی کسی را خیلی کم کردن
to keep somebody on a short leash U کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
decreed U حکم کردن
decreed U حکم
decreed U فرمان
decreed U قرار دادگاه
decreed U مقررداشتن
decreed U قضاء
decreed U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed U قضاوت تصویبنامه
But fate decreed otherwise. U اما قسمت چنین بود .
Fate had so decreed . I t was so destined . U قسمت چنین بود
dogs U سگ
dogs U گیره در
dogs U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs U سگ نر
dogs U میله قلاب دار گیره
dogs U دنبال کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
dogs U دستگیره در چخماق تفنگ
dogs U دفاع بسته
dogs U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogs U نوک گیر
dogs tooth U یکجورزنبق
guide dogs U سگ راهنم
hot dogs U ساندویچ سوسیس
dogs mercury U سلمه
He dislikes dogs. U از سگ بدش می آید
dogs ear U لب برگردانده کردن
dogs ear U تای گوشه کاغذ
dogs mercury U سلمه تره
hot dogs U سوسیس سوسیگ
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
Do cats and dogs drown? U آیا سگ وگربه در آب غرق می شوند ؟
to rain cats and dogs U سخت باریدن
To leade a dogs life . U مثل سگ زندگی کردن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
let sleeping dogs lie <idiom> [شر به پا نکن]
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> U دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
Barking dogs seldom bite. <proverb> U سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
city U شهر کوچک
city U شهر
city U شهر
city U شهرک
inner city U بخش مرکزی شهر
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots U از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
City Hall U ساختمان شهرداری
Panama City U شهر پاناما
Mexico City U مکزیکوسیتی
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
central city U مرکز شهر
the city has been proclaimed U قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
City Hall U بلدیه
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
City Hall U شهرداری
Vatican City U شهر واتیکان
city boundary U شهرمرزی
Garden city U بوستان شهر
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
city view U نمای شهر
provincial city U شهرستان
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
New York City U نیویورک
Kuwait City U کویت
Guatemala City U پایتختگوآتمالا
garden city U شهریدرداخلیکباغستان
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
central city U شهر مرکزی
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker U شهری
city slicker U زرنگ
city slicker U رند
empire city U نیویورک
council U انجمن
council U شورا
council U هیات
council U کنکاشگاه
council U مشاوره
council U شورا مجلس
Ho Chi Minh City U شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
that city lies in ruins U ان شهر خراب
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
gray air city U شهر با مه دود اکسیدی
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
The city was razed to the ground. U شهر با خاک یکسان شد
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> U هر کس به شهر خود شهریار است .
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
that city lies in ruins U است
brown air city U شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
council of entent U متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
council of entent U ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
council of europe U ن پیوستند
council of ministers U شورای وزیران
council of ministers U هیات وزیران
economic council U شورای اقتصادی
council of war U شورای نظامی
council of entent U شورای حسن تفاهم
appoint as one's council U وکیل کردن
council chamber U انجمن گاه
appoint as one's council U وکالت دادن
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
borough council U انجمن ده
cabinet council U جلسه هیات وزیران
nordic council U شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
council of war U شورای جنگ
council of ministers U هیات وزرا
municipal council U انجمن شهر
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
international council U شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
security council U شورای حفافتی یکان
security council U شورای امنیت
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
parish council U شورای محلی
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order in council U تصویب نامه دولتی
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
nordic council U فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
nordic council U سوئد ایسلند
legislative council U هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
nordic council U شورای شمالی
municipal council U انجمن شهرداری
international council U education in forcomputers
guardian council U شورای نگهبان
council ot ministers U هیئت وزراء
council ofwar U شورای نظامی
council ofwar U شورای جنگ
county council U سازماننافر
council of physicians U شورای پزشکان
council of physicians U شورای پزشکی
federal council U مجلس متحده
federal council U مجلس دولت متحده
town council U انجمن شهرداری
town council U انجمن شهر
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The entire city was plunged in darkness . U تمام شهر غرق درتاریکی بود
Enemy troops poured into the city. U سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
economic and social council U به نیابت از طرف مجمع عمومی است
column research council U شورای تحقیق بر ستونها
election supervisory council U انجمن نظارت بر انتخابات
council of economic advisers U شورای مشاوران اقتصادی
rural district council U انجمن محلی زراعی
election supervisor council U انجمن نظارت بر انتخابات
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
executive council [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
executive council [of a political party] U مجلس اجرائی [سیاست]
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com