Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Stop your little games (tricks).
U
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
None of your tricks.
U
دست ازحقه بازی بردار
tricks
U
فن و بندهای کشتی
confidence tricks
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
hat tricks
U
شیرینکاری
hat tricks
U
کار فوقالعاده
hat tricks
U
شاهکار
I drew blank every time . None of my tricks worked .
U
هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
games
U
بازیهای المپیک
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
net games
U
بازیهای توردار
court games
U
بازیهای محوطهای
commonwealth games
U
جام کشورهای مشترک المنافع
plympic games
U
بازیهای المپیک
asian games
U
بازیهای اسیایی
video games
U
بازی دیدنی
power games
U
بازی قدرتی
racket games
U
بازیهای راکتدار
Olympic Games
U
مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
recording of games
U
ثبت بازیها
waiting games
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
maccabian games
U
المپیک یهودیان
ball games
U
گوبازی
ball games
U
مسابقه
ball games
U
هماورد
ball games
U
شرایط وضعیت
board games
U
بازی روی تخته
goal games
U
بازیهای دروازه دار
field games
U
بازیهای میدانی
games area
U
محوطهبازی
ball games
U
ورزش یا بازی با توپ
pan african games
بازی های ملت های آفریقایی
to play computer games
U
بازی های کامپیوتری کردن
pan american games
U
بازیهای ملتهای امریکایی
Last stop. All out.
U
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
to stop
[doing something]
U
توقف کردن
[از انجام کاری]
to stop
[doing something]
U
ایستادن
[از انجام کاری]
to stop
[doing something]
U
دست کشیدن
stop over
U
توقف کوتاه مدت
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
stop-go
U
رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
stop
U
قطع کردن
non-stop
U
پایسته
non-stop
U
بیوقفه
t stop
U
روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
non-stop
U
مدام
non-stop
U
یک ریز
non-stop
U
بیتوقف
stop by
<idiom>
U
ملاقات کردن
stop out
U
دیر به خانه آمدن
[شب]
until stop
[up to the stop]
U
تا جای توقف
stop and go
U
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
non-stop
U
پیوسته
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
Stop here, please.
لطفا همینجا نگه دارید.
stop over
<idiom>
U
شب بین راه ماندن
stop off
<idiom>
U
توقف بین راه
non-stop
U
یکسره
stop
U
ایستاندن
stop
U
ایستادن
stop
U
متوقف کردن ایستگاه
stop
U
توقف
stop
U
مکث
stop
U
جلوگیری منع
stop
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop
U
استوپ داور بوکس
stop
U
ناک دان
stop
U
ایستادن توقف کردن
stop
U
از کار افتادن مانع شدن
stop
U
نگاه داشتن
stop
U
سدکردن
stop
U
تعطیل کردن
stop
U
خواباندن بند اوردن
stop
U
منع
stop
U
توقف منزلگاه بین راه
stop
U
مانع
stop
U
متوقف کننده
stop
U
گیره
stop
U
برخورد
stop
U
ورجستن
stop
U
انجام ندادن عملی
stop
U
ایست
to come to a stop
U
ایستادن
[مهندسی]
stop
U
توقف انجام کار
to come to a stop
U
متوقف شدن
[مهندسی]
to come to a stop
U
از کار افتادن
[مهندسی]
stop
U
ایستگاه نقطه
end stop
U
بستتحتانی
stop bit
U
بیت توقف
stop-and-go traffic
U
ترافیک سپر به سپر
heel stop
U
ترمزگیر
ski stop
U
ترمزاسکی
stop at intersection
U
توقفدرتقاطع
depth stop
U
توقفعمیق
label-stop
U
زانویی آبچکان
Stop complaining.
U
[اینقدر]
شکایت نکن.
Stop complaining.
U
[اینقدر]
نق نزن.
Stop talking!
<idiom>
U
ساکت باش!
stop in one's tracks
<idiom>
U
سریه متوقف شدن
stop button
U
دکمهایست
stop key
U
کلیداستپ
stop rod
U
میلهایستایی
Where is the bus stop?
U
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
REQUEST STOP
U
ایستگاه درخواستی
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
adjustable stop
U
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
Stop nagging!
U
نق نزن!
Stop pushing!
U
عاجز نکنید !
request stop
U
ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
stop press
U
خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
Say when stop!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
To stop being intransigent.
U
از خر شیطان پایین آمدن
To stop coveting something.
U
دندان طمع چیزی را کشیدن
How far is the bus stop ?
U
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
Stop pushing!
U
هل ندهید!
stop
[Engineering]
U
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
stop go policy
U
سیاست تثبیت
sear stop
U
ضامن چکاننده
sear stop
U
مانع چخماق
sear stop
U
مانع پایه اتش
safety stop
U
ضامن اسلحه گیره ضامن
safety stop
U
ترمز خطر
reed stop
U
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
program stop
U
توقف برنامه
limit stop
U
حد ایست
leave stop
U
بازداشت
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
stop bit
U
ذرهء ایست نما
stop gap
U
وسیله یا چاره موقتی
stop element
U
عنصر ایست
stop dog
U
علامت وقف
stop code
U
کد توقف
stop cock
U
شیر
stop cock
U
شیرسماوری
stop cock
U
شیر بستن جریان اب
door stop
U
زبانه در
stop bit
U
بیت ایست نما
jump stop
U
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
hockey stop
U
نوعی ایست ناگهانی
stop instruction
U
دستورالعمل توقف
decompression stop
U
مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
bar stop
U
توقف میله
bar stop
U
ضربه میله
band stop
U
صافی میان نگذر
stop volley
U
جاخالی
whistle-stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
bus stop
U
ایستگاه اتوبوس
full stop
U
وقفه کامل
door stop
U
دکمه کله قندی
dynamic stop
U
ایست پویا
grout stop
U
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
geneva stop
U
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
geneva stop
U
سیستم نگهدارنده فیلم
flue stop
U
دکمه ارگ
flue stop
U
کلید ارگ
flag stop
U
توقف
flag stop
U
ایست
elevation stop
U
متوقف کننده حرکت ارتفاع
elevation stop
U
حد نهایی درجه
full stop
U
نقطه
stop go policy
U
توسعه
to bring to a stop
U
موقوف کردن
water stop
U
اب بند
stop watch
U
ساعت وقت گذاری
stop list
U
صورت متخلفین
stop street
U
خیابان فرعی
stop list
U
اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
stop valve
U
شیر قطع جریان
stop logs
U
تیرکهای سد کننده
stop thief
U
ای دزد!دزدرابگیرید!
stop mechanism
U
مکانیزم توقف
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
stop the leave
U
بازداشت کردن
stop squawk
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
stop sign
U
علامت توقف
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
to bring to a stop
U
بس کردن جلو
to bring to a stop
U
را گرفتن
to stop short
U
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
stop hit
U
دره
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
to stop payment
U
درمانده یا ورشکست شدن
to make a stop
U
مکث کردن
to make a stop
U
ایست کردن
stop shot
U
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stop knob
U
دکمه
to put a stop to
U
را گرفتن
to put a stop to
U
موقوف کردن
stop lamp
U
چراغ ترمز
to put a stop to
U
بس کردن جلو
stop light
U
چراغ ترمز
the train runs without a stop
U
میرود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com