Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Plants store up the sun's energy.
U
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plants
U
کارگاه
plants
U
محل کارخانه یا کارگاه
plants
U
غرس کردن
plants
U
وسایل
plants
U
واحد صنعتی
plants
U
گیاه
plants
U
ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
plants
U
تجهیزات کارگاه
plants
U
تاسیسات
plants
U
در زمین قراردادن
plants
U
کاشتن
plants
U
کشت و زرع کردن نهال زدن
plants
U
مستقر کردن
plants
U
گیاه نهال
plants
U
رستنی
plants
U
نبات کارخانه
plants
U
ماشین الات کارخانه
plants
U
دستگاه
plants
U
ماشین
plants
U
کارخانه
power plants
U
محرکه وسیله نقلیه
power plants
U
نیروگاه برق
overgrown with plants
U
پوشیده از گیاه
power plants
U
دستگاه تولیدنیروی
overgrown with plants
U
گیاه پوش
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants
U
مرکز تولید نیرو
power plants
U
دستگاه مولد نیرو
power plants
U
موتوربرق
power plants
U
تاسیسات جریان قوی
power plants
U
نیروگاه
power plants
U
نیروگاه موتور مولدنیرو
rubber plants
U
درخت کائوچو
power plants
U
پیش راننده
plants indigenous to that soil
U
بومی ان خاک
plants indigenous to that soil
U
هستند
store
U
سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store
U
واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store
U
ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store
U
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store
U
دخیره کردن
store
U
انبارکردن اندوخته
store
U
می باقی می ماند
store
U
سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
d. store
U
مغازه بزرگ
in store
U
اندوخته
in store
U
اماده
in store
U
موجود
store of value
U
منبع ارزش
store
U
انباره کردن
store
U
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store
U
اندوختن
store
U
مغازه دکان
store
U
موجودی
store
U
ذخیره اندوخته
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
store
U
مخزن
store
U
انبار
store
U
انباره
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
store
U
فروشگاه
store
U
اندوختن انبار کردن
store
U
ذخیره کردن
store
U
انبار ناو
store
U
انبارکردن
store
U
مغازه بزرگ
store
U
دکان ذخیره
store
U
ذخیره
capacitor store
U
انباره خازنی
bonded store
U
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
bonded store
U
انبار گمرک
beam store
U
انبار پرتویی
main store
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main store
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
backing store
U
انباره پشتیبان
computer store
U
فروشگاه کامپیوتر
control store
U
انباره کنترل
The store across the street.
U
فروشگاه آنطرف خیابان
This way please. store across the street.
U
بفرمائید از این طرف
two level store
U
انباره دو سطحی
store and forward
U
ذخیره و ارسال
sand store
U
انبار ماسه
pushdown store
U
انباره پایین فشردنی
permanent store
U
انباره دائمی
store and forward
U
انبارش و ارسال
magnetic store
U
حافظه یا منبع مغناطیسی
local store
U
ذخیره محلی
internal store
U
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
general store
U
فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
external store
U
انباره خارجی
convenience store
U
خواربار فروشی کوچک
set store on (by)
<idiom>
U
خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
store-room
U
انبار خانگی
store room
U
انبار خانگی
store-room
U
انبار
store room
U
جای انبار کردن
store-rooms
U
جای انبار کردن
store-rooms
U
انبار
store-room
U
جای انبار کردن
store room
U
انبار
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
store-rooms
U
انبار خانگی
department store
U
فروشگاه بزرگ
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
to set no great store by
U
مهم ندانستن
to set no great store by
U
قیمتی ندانستن
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
voice store and forward
U
ذخیره و ارسال صدا
grocery store
[American E]
U
خواربار فروشی
to check out that new clothing store
U
نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
grocery store
[American E]
U
بقالی
magnetic tape store
U
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
ten cent store
U
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
energy
U
زور
energy
U
کارمایه
energy
U
نیرو
energy
U
انرژی
energy
U
توانایی
energy
U
قدرت
energy
U
قوه فعلیه
energy
U
ورج
energy
U
توانایی کار
energy
U
قوه بنیه
intrinsic energy
U
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
ionization energy
U
انرژی یونش
potential energy
U
نهان توان
ionization energy
U
انرژی یونیزاسیون
potential energy
U
انرژی نهانی نیروی ذخیره
potential energy
U
انرژی پتانسیل
internal energy
U
انرژی درونی
radiation energy
U
انرژی تابشی
radiant energy
U
انرژی تابشی
radiant energy
U
نیروی موجی
quantum of energy
U
مقدارکارمایه
nuclear energy
U
انرژی هستهای
quantum of energy
U
کوانتوم انرژی
interchange energy
U
تبدیل کردن انرژی
psychic energy
U
نیروی روانی
internal energy
U
انرژی داخلی
mutual energy
U
انرژی متقابل
low energy
U
انرژی پایین
mechanical energy
U
انرژی مکانیکی
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum energy
U
انرژی بیشینه
low energy
U
انرژی کم
luminous energy
U
نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
mass energy
U
جرم - انرژی
luminous energy
U
نیروی قابل تبدیل بنور
loss of energy
U
افت انرژی
magnetic energy
U
انرژی مغناطیسی
light energy
U
کارمایه ی نور
pairing energy
U
انرژی زوج شده
it is a strain on one's energy
U
خیلی زور میبرد
it is a strain on one's energy
U
خیلی زورمصرف میکند
kiloton energy
U
کیلوتن انرژی
lattice energy
U
انرژی شبکه
muzzle energy
U
نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
muzzle energy
U
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
light energy
U
انرژی نور
madelung energy
U
انرژی مادلونگ
Internal energy
U
انرژی درونی
[فیزیک]
energy feedstock
U
مواد اولیه انرژی
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
kinetic energy
U
انرژی سینتیک
use up every ounce of energy
U
نهایت تلاش خود را به کار بستن
kinetic energy
U
انرژی حرکتی
kinetic energy
U
انرژی جنبنده
kinetic energy
U
نیروی فعال
sustainable energy
U
انرژی پایدار
kinetic energy
U
انرژی جنبشی
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
renewable energy
U
انرژی تجدید پذیر
renewable energy
U
انرژی برگشت پذیر
sustainable energy
U
انرژی جاوید
sustainable energy
U
انرژی بی نهایت
sustainable energy
U
انرژی بی پایان
transformation of energy
U
تبدیل انرژی
thermal energy
U
انرژی گرمایی
strain energy
U
انرژی کشیدگی
strain energy
U
انرژی کرنش
strain energy
U
انرژی تغییر شکل
specific energy
U
انرژی مخصوص
sound energy
U
انرژی صوتی
solar energy
U
انرژی خورشیدی
rest energy
U
انرژی سکون
resonance energy
U
انرژی رزنانسی
rediant energy
U
انرژی تابشی
translational energy
U
انرژی انتقالی
unavailable energy
U
نیروی عاطل و باطل
strain energy
U
انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
kinetic energy
U
کارمایه جنبشی
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
energy of vibration
U
انرژی ارتعاش
zero point energy
U
انرژی درصفر مطلق
zero point energy
U
انرژی نقطه صفر
wall energy
U
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com