Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
destructive read
U
خواندن مخرب
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
Other Matches
non destructive
U
ازمایش غیر تجربی
destructive
U
ویرانگر
destructive
U
مخرب
non destructive cursor
U
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند
non destructive cursor
U
مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
non destructive inspection
U
بازرسی غیر مخرب
non destructive cursor
U
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
destructive operation
U
عملیات مخرب
destructive distillation
U
تقطیر تخریبی
destructive cursor
U
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
destructive addition
U
عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
destructive competition
U
رقابت مخرب
destructive competition
U
رقابت زیان اور
destructive cursor
U
عمل خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پاک میشود
destructive cursor
U
نوعی رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده اش آن را از دست میدهد
non destructive test
U
ازمایش بدون خرابی
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
to read out
U
بلند خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read out
U
بازخوانی
read only
U
فقط خواندنی
read only
U
تنها خواندنی
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
استنباط کردن
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
well read
U
با اطلاع
read
U
قرائت کردن
read
U
خواندن
read
U
بازخواندن
read
U
تعبیر کردن
well-read
U
با اطلاع
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
lip read
U
لب خواندن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
scatter read
U
پراکنده خوانی
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
read/write
U
خواندن- نوشتن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read strobe
U
بارقه خواندن
read pulse
U
تپش خواندن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
write once read many
U
چند باربخوان
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
یکبار نویس
Read the story
U
فرم تریو
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
read head
U
نوک خواندن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
he can read the sky
U
ستاره شناس است
read head
U
نوک خواننده
read head
U
هد خواندن راس خواندن
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
reed or read
U
شیر دادن
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
deep read
U
با اطلاع
deep read
U
بسیار خوانده
read ink
U
ink nonreflective
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
to read people's hands
U
کف بینی کردن
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
erasable programmable read only memory
U
eprom
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com