English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
percent U درصد
percent U بقرار در صد
percent U از قرار صدی درصد
volume percent U درصد حجمی
weight percent U درصد وزنی
percent salt U درصد نمک
percent key U دکمهدرصد
one hyndred percent column graph U نمودار یکصد درصد ستونی
Europe U قاره اروپا
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
the play of europe U کشور سویس
council of europe U ن پیوستند
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
he was ordered to europe U او باروپاگسیل گردید
the concert of europe U دول متوافق اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe . U یکدفعه سر از اروپا درآورد
He left his family in Europe . U خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
How long wI'll you stay in Europe ? U چند وقت اروپا می مانید ؟
He had some fascinating tales to tell about europe. U چه تعریفها که از اروپانمی کرد
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
The climate of Europe desnt suit me. U حال آمدن ( بهوش آمدن )
My trip to Europe was business and pleasure combined . U سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
amount U مقدار
the least amount U کمترین
amount U وجه
amount U ایجاد مجموعی از...
amount U مقداری از داده یا کاغذ یا...
amount U میزان
the least amount U کمترین کار
amount U مبلغ
amount U مقدار میزان
amount U مجموع
He'll never amount to anything. <idiom> U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
amount U کل [حاصل جمع]
amount U حاصل جمع
amount U : مبلغ
amount U بالغ شدن رسیدن
amount U : سرزدن
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
to borrow an amount U مبلغی را قرض گرفتن [اقتصاد]
gross amount U مبلغ ناخالص
compensatory amount U غرامت
compensatory amount U جبران
cloud amount U غلظت ابر اتمی
cloud amount U میزان پوشش ابر اتمی
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
He deducts the amount from the invoice. U او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. U بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
to share out U تقسیم کردن
to share out U بخش کردن
What about my share? U پس حق من چه شد ؟
share [in] U شرکت [سهم] [در]
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share-out U سهمبندیشده
share U استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share U توسط کاربران دیگر شبکه است
share U فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share U دانگ
share U شرکت داشتن در سهم بردن
share U باس مورد استفاده
share U برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share U سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share U دایرکتوری
share U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share U تقسیم کردن
share U قیچی کردن
share U سهم بردن
share U سهم
share U بخش کردن
share U بهره قسمت
share U بخش
share U حصه
share U پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share U تسهیم کردن
share U فرض
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
This is your share ( portion ) . U این قسمت ( سهم) شماست
registered share U سهم با نام
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
share cropper U مستاجر
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
appointed share U سهم مفروز
undivided share U حصه مشاع
share holder U دارنده سهام صاحب سهام
share holding U سرمایه گذاری در سهام
share in cash U سهم نقدی
share list U صورت بهای سهام شرکتها
share warrant U گواهینامه سهام
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
earnings per share U درامد هر سهم
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
share holder U سهامدار
share cropper U زارع سهم گیر
share cropper U زارع
ordinary share U سهام معمولی
ordinary share U سهام عادی
non registered share U سهم بی نام
non cash share U سهم غیر نقدی
privileged share U سهم ممتاز
market share U سهم بازار
share certificate U گواهی مالکیت سهام
deferred share U سهام موجل
capital share U سهم سرمایهای
wage share U سهم مزد
appointed share U حصه مفروز
lion's share U بخش عمده
lion's share U بزرگترین سهم
lion's share U همهی چیزی
lion's share U تمام
apple share U اپل شر
time-share U استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
bearer share U سهم بی نام
share of inheritance U سهم الارث
fixed share of an heir U فرض در ارث
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
One-hundred Share Index U شاخصقیمتهایسهام
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
We didnt get a share (acut). U به ما چیزی نرسید
to be of [or share] the same view [or opinion] U هم عقیده بودن
break in share prices U کاهش قیمت سهام
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
Financial Times Share Index U شاخصقیمتهایسهام
general meeting of share holders U مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com