English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He was doubled up with pain. U از شدت درد به خود پیچید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doubled up U تاکردن
doubled up U دو برابر
doubled up U دو برابر کردن
doubled up U مضاعف
doubled up U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up U دویدن
doubled up U بازی دوبل
doubled up U مضاعف کردن دولا کردن
doubled up U :دوبرابر کردن
doubled up U همزاد
doubled U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled U دوبار
doubled U دو برابر بزرگتر
doubled U اندازه دو برابر
doubled up U : دو برابر دوتا
doubled up U جفت
doubled up U دولا
doubled up U دوسر المثنی
doubled up U بازی دونفره خطای دبل
doubled up U توپزن 0001امتیازی فصل
doubled up U دواسترایک متوالی
doubled up U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled up U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled up U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled up U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
doubled up U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled up U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled up U دوبار
doubled up U دو برابر بزرگتر
doubled up U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up U مضاعف نمودن
doubled up U دو برابرشدن یا کردن
doubled up U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U اندازه دو برابر
doubled U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled U دویدن
doubled U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled U مضاعف
doubled U دو برابر کردن
doubled U دو برابر
doubled U تاکردن
doubled U مضاعف کردن دولا کردن
doubled U :دوبرابر کردن
doubled U همزاد
doubled U دوسر المثنی
doubled U دولا
doubled U جفت
doubled U : دو برابر دوتا
doubled U بازی دوبل
doubled U بازی دونفره خطای دبل
doubled U توپزن 0001امتیازی فصل
doubled U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
doubled U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
doubled U دواسترایک متوالی
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled U مضاعف نمودن
doubled U دو برابرشدن یا کردن
pain U رنج
pain U داغ دل
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
My pain has gone. U دردم از بین رفت.
with pain U دچاردردسخت معذب ازدرد
pain U زحمت
pain U محنت
pain U درد
pain U زحمت دادن به
pain U درد کشیدن
pain U درددادن
he knows no pain U درد نمیداند چیست
doubled decked U دوطبقه دوعرشه
doubled pawns U پیادهای مضاعف شطرنج
doubled edge U لب گردان
doubled columns U ستونهای مضاعف
doubled pawns U پیادههای دوبله
dental pain U دندان درد [دندان پزشکی]
odontogenic pain U دندان درد [دندان پزشکی]
tooth pain U دندان درد [دندان پزشکی]
pain in tooth U دندان درد [دندان پزشکی]
You're a pain in the neck! U اعصاب آدم را خورد می کنی!
back pain {sg} U کمردرد [پزشکی]
back pain U کمردرد [پزشکی]
pain sense U حس درد
a pain in the neck <idiom> U مزاحم
a pain in the neck <idiom> U موی دماغ
no pain no gain <proverb> U نابرده رنج گنج میسر نمی شود
stomach pain U معده درد [پزشکی]
to be a pain in the neck U مزاحم بودن
to be a pain in the neck U موی دماغ بودن
pain in the neck U آدم [چیز] اعصاب خورد کن
relief [from pain] U کاهش درد
abatement [of pain] U کاهش درد
relief [from pain] U تسکین [درد]
abatement [of pain] U تسکین [درد]
knee pain U زانو درد [پزشکی]
abdominal pain U معده درد [پزشکی]
bodily pain U درد بدنی
bodily pain U جسمی
to roar with pain U از درد فریاد زدن
the seat of pain U موضع درد
the seat of pain U جای درد
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
referred pain U درد جابه جا شده
racked with pain U کشیدن معذب داشتن
racked with pain U شکنجه کردن
to stand pain U دردردکشیدن طاقت اوردن
pain spot U نقطه درد
pain receptors U گیرندههای درد
pain killer U داروی درد کش
labor pain U درد زایمان
incapable of pain U بیحس نسبت بدرد
he wep!for pain U ازدردگریه میکرد
exquisite pain U دردشدیدیازیاد
to suffer pain U درد کشیدن
to suffer pain U رنج بردن
chronic pain U درد مزمن
hunger pain U درد گرسنگی [پزشکی]
There is no pleasure without pain . <proverb> U هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
No gain without pain. <proverb> U بدون رنج چیزى بدست نمى آورى .
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
I have a griping pain. U دلم پیچ می زند
I have a pain in my side. U پهلویم درد می کند
racked with pain U نسق کردن اندامهای
where do you feel the pain U کجایتان درد میکند در کجااحساس درد میکنید
violent pain U درد زیاد
violent pain U درد سخت یا شدید
under pain of death U با کیفر اعدام
to yell with pain U از درد فریادکشیدن
exquisite pain U دردسخت
pain in the neck (ass) <idiom> U کاریا شخص رنجش آور
pleasure pain principle U اصل لذت و درد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com