Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He lost everything that was dear to him.
U
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
my dear f.
U
بنده خدا
o dear me
U
اه
o dear me
U
افسوس
be too dear
U
گران بودن
dear
<adv.>
U
از ته دل
dear me!
U
اه افسوس
o dear
U
اه افسوس
Dear me!
U
ای داد!
[عجب!]
my dear f.
U
رفیق
dear me
U
افسوس
dear
U
گران
dear
U
کسی را عزیزخطاب کردن
dear
U
گران کردن
dear
U
گرامی پرارزش
dear
U
عزیز
dear
U
محبوب
dear me
U
اه
My darling . my dear .
U
عزیزم
i paid dear for it
U
برای من گران تمام شد
dear sir
U
اقای گرام
I f you wish to become dear, either die or keep al.
<proverb>
U
مى خواهى عزیز شوى یا دور شو یا گور شو.
he loved her dear
U
اوبسیاردوست داشت
for dear life
<idiom>
U
دست کشیدن از زندگی
dear year
U
سال گرانی
dear sir
U
اقای عزیز
dear bought
U
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
dear bought
U
گران تمام شده
To hold someone dear .
U
کسی را عزیز داشتن ( شمردن )
dear bought
U
گران خرید
Dear Mr. Green .
U
آقای گرین عزیز ( محترم )
Grandmother is a dear old thing .
U
مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
U
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
My darling (sweatheart, dear ,pet).
U
جانم ( عزیزم ؟عزیز جان )
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes
U
هدف تحقق نیافتنی
lost cause
U
هدف تحقق نیافتنی
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
to get lost
U
گم شدن
Get lost!
<idiom>
U
دورشدن
lost
U
گلوله ناپیدا
lost
U
از دست رفته ضایع
lost
U
گمشده
lost
U
منحرف
lost
U
از دست رفته تلف شده
lost
U
مفقود
lost
U
شکست خورده گمراه
to get lost
U
گم کردن
lost
U
گم شده
lost
U
زیان دیده
to get lost
U
گمراه شدن
i lost my a
U
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
lost
U
ضاله
He has lost count.
U
حساب از دستش دررفته
She lost her loved ones .
U
تمام عزیزانش را از دست داد
long-lost
U
کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
We lost our way in the dark.
U
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
I have lost my wallet .
U
کیف پولم را گه کرده ام
lost document
U
مدرک گم شده
To be lost . To disappear .
U
ازمیان بر افتادن
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
no love lost
<idiom>
U
سوء نیت ،احساسبدی داشتن
lost documents
U
اسناد و مدارک گم شده
She lost her way home .
U
راه خانه اش را گه کرد
contact lost
U
تماس قطع شد
i lost the train
U
قطار را از دست دادم
lost and untraceable
U
غایب مفقودالاثر
lost animal
U
حیوان ضاله
lost animal
U
حیوان گمشده
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
lost chain
U
زنجیره گم شده
i lost sight of it
U
از نظرم نهان گشت
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
contact lost
U
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost
U
هدف گم شد
lost article
U
لقطه
lost article
U
شیئی گمشده
he lost his reason
U
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
he lost the seat
U
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
U
دوباره بوکالت برگزیده نشد
i have lost all patience
U
طاقتم طاق شده است
lost child
U
طفل لقیط
she has lost her roses
U
چهره گلگونش زعفرانی شده است
sleep was lost to me
U
خواب بمن حرام شد
lost time
U
زمان گمگشته
lost time
U
زمان مفقوده
lost target
U
تیر خطا
lost mass
U
افت جرم
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
i lost the train
U
به قطار نرسیدم
lost head
U
افت بار
we lost sight of him
U
از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
I did it unwittingly. I lost count.
U
از دستم دررفت
to recover lost time
U
وقت گمشده را جبران کردن)
Did you ever find that pen you lost ?
U
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
to sighfor lost days
U
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
lost wax process
U
ریخته گری با مدلهای مومی
Time lost cannot be won again.
<idiom>
U
فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
We lost the case . We were convicted.
U
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
The ship and all its crew were lost .
U
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
lost property office
U
دفتر اشیای گم شده
She lost her husband in the crowd .
U
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
lost wax process
U
فرایند مدلهای مومی
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
We should not have lost sight of the fact that ...
U
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you !
U
برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree.
U
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com