Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Free of charge Gratis . Gratuitously .
U
مفت ( را یگان )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free of charge
U
معاف از حقوق گمرکی
free of charge
U
رایگان
free of charge
U
مجانی
gratis
U
مجانا
gratis
U
رایگان
gratis
U
مفت
gratis
U
مجانی ازاد
We were admitted gratis .
U
مفتی راهمان دادند
gratuitously
U
مجانا"
gratuitously
U
بلاعوض
gratuitously
U
بیجهت مفت
gratuitously
U
تبرعا"
charge
U
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge
U
حمله به حریف
charge
U
اتهام
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
بار کردن
charge
U
شارژ کردن شارژ
charge
U
بدهکار کردن
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
U
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge
U
محفظهای
charge
U
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
خرج
(in) charge of something
<idiom>
U
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in charge
<idiom>
U
مسئول بودن
be charge with
U
متهم شدن به
in charge
<adj.>
U
پاسخگو
in charge
<adj.>
U
مسئول
in the charge of
<idiom>
U
تحت مراقب یا نظارت
charge
U
دستگاه با ماده منفجره
take over in charge
U
تحت اختیار دراوردن
take over in charge
U
تصدی
on charge of
U
به اتهام
charge some one with
U
به عهده کسی گذاشتن
charge
U
خطای حمله
charge
U
عهده دارکردن
charge
U
گماشتن
charge
U
بار مسئولیت
charge
U
وزن
charge
U
هزینه
charge
U
حمله اتهام
charge
U
عهده داری
charge
U
تصدی
in charge
U
متصدی
like charge
U
شارژ همنام
like charge
U
قطبهای همنام
charge
U
زیربار کشیدن
charge
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
U
بار
charge
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge
U
پر کردن
charge
U
خرج منفجره
charge
U
متهم ساختن
charge
U
متهم کردن
charge
U
مطالبه بها
charge
U
پرکردن
charge
U
موردحمایت
charge
U
بار الکتریکی
give in charge
U
سپردن
furnace charge
U
شارژ کوره
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
physician in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
equalizing charge
U
بار برابرکننده
formal charge
U
بار قراردادی
electrostatic charge
U
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
extra charge
U
هزینه فوق العاده
explosive charge
U
خرج سوختار
explosive charge
U
خرج منفجره
give in charge
U
تحویل پلیس دادن
handing charge
U
هزینه باربری
What's the charge per hour?
U
کرایه هر ساعت چقدر است؟
community charge
U
گونهایمالیات
impulse charge
U
نیروی محرکه اولیه
impulse charge
U
خرج محرکه
ignition charge
U
خرج اشتعال
ignition charge
U
خرج احتراق
What is the charge per day?
U
کرایه روزانه چقدر است؟
Do you charge for the baby?
U
آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What's the charge per mile?
U
اجاره هر مایل چقدر است؟
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
minimum charge
U
حداقل قیمت
hard charge
U
بشدت و حداکثر سرعت راندن
minimum charge
U
حداقل هزینه
charge nurse
U
سر پرستار
electronic charge
U
بار بنیادین
import charge
U
تعرفه واردات
deep charge
U
خرج عمیق دریایی
deep charge
U
خرج گود
export charge
U
تعرفه صادرات
cratering charge
U
خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
full charge
U
خرج کامل توپ
cratering charge
U
خرج تخریب
counter charge
U
دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge
U
تهمت متقابله
export charge
U
هزینه صادرات
density of charge
U
چگالی بار برقی
detonating charge
U
خرج منفجر کننده
detonating charge
U
چاشنی
electron charge
U
بار الکترون
electric charge
U
بار برقی
electric charge
U
بار الکتریکی
effective charge
U
بار موثر
What's the charge per day?
U
اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
import charge
U
حقوق واردات
import charge
U
هزینه واردات
diamond charge
U
خرج چهارگوش
diamond charge
U
خرج مربع شکل
detonation charge
U
خرج تلاش
detonation charge
U
خرج انفجار
conservation of charge
U
بقای بار الکتریکی
charge hand
U
کارگر معمولی
partial charge
U
بار جزیی
officer in charge
U
افسر مسئول اجرا
officer in charge
U
افسر مسئول
satchel charge
U
خرج کیسهای
section charge
U
خرج چند قسمتی
section charge
U
خرج جزء جزء
nucleon charge
U
بار نوکلئون
nuclear charge
U
بار هسته
shaped charge
U
خرج گود
normal charge
U
خرج معمولی توپ
shaped charge
U
خرج مقعر
snow charge
U
بار برف
soaking charge
U
بار سولفات زدای
space charge
U
بار پیرامونی
satchel charge
U
خرج خورجینی
plaster charge
U
خرج شراپنل
powder charge
U
خرج پرتاب گلوله
powder charge
U
خرج باروت
positive charge
U
بار مثبت
propellant charge
U
خرج پرتاب
propelling charge
U
خرج پرتاب
propelling charge
U
خرج
reduced charge
U
خرج کمتر یا پایین تر توپ
residual charge
U
بار الکتریکی مانده
pole charge
U
خرج میلهای
pole charge
U
خرج دستکی
point charge
U
بار نقطهای
plaster charge
U
خرج انفجاری افشان
space charge
U
ناحیه بار فضا
spinning charge
U
بار چرخان
to give in charge
U
تسلیم کردن
to give in charge
U
سپردن
mobile charge
U
بار متحرک
melting charge
U
شارژ ذوب
statement of charge
U
اعلام اتهامات
induced charge
U
بار القاء شده
toll charge
U
باج
total charge
U
بارگذاری کامل
trickle charge
U
پر کردن اهسته
unlike charge
U
قطب غیر همنام
volume charge
U
بار حجمی
zero charge potential
U
پتانسیل بار صفر
charge indicator
U
اندازهشارژ
to charge a gun
U
خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge
U
هزینه تلفن
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
statement of charge
U
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
static charge
U
برق ساکن
sticky charge
U
خرج چسبنده
sticky charge
U
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
supplementary charge
U
خرج تکمیلی
supplementary charge
U
خرج یدکی خرج اضافی
surface charge
U
بار سطحی
negative charge
U
بار منفی
multisection charge
U
خرج چندقسمتی
tapering charge
U
پر کردن شیبدار
multisection charge
U
خرج چند کیسهای
baton charge
U
حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge cavity
U
فرفیت بار
bursting charge
U
بار انفجاری
bursting charge
U
خرج منفجرکننده
bursting charge
U
خرج تلاش
bring a charge against someone
U
به کسی تهمت زدن
bound charge
U
بار بسته
boost charge
U
ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
elementary charge
U
بار الکترون
[فیزیک]
bank charge
U
هزینههای بانکی
charge carrier
U
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
charge balance
U
موازنه بار
charge and discharge
U
محل بارگیری و باراندازی
charge account
U
حساب بدهی مشتری
charge a sum to
U
مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge a kiln
U
چیدن کوره
carrying charge
U
هزینه حمل و نقل
export charge
U
حقوق صادرات
accumulator charge
U
بارگیری اکومولاتور
service charge
U
سرویس مهمانخانه وغیره
elementary charge
U
بار بنیادی
[فیزیک]
cover charge
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
bursting charge
U
دستگاه با ماده منفجره
explosive charge
U
دستگاه با ماده منفجره
to charge the battery
U
باتری را بار کردن
service charge
U
اضافه کار
service charge
U
انعام
tas de charge
U
پاطاق
charge sheets
U
ورقه حاوی مشخصات متهم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com