English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reporters U گزارشگر
reporters U خبرنگار
dared U یارا بودن
dared U جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared U شهامت یارایی
dared U جرات کردن
enter U نام نویسی کردن
enter U بدست اوردن قدم نهادن در
enter U تورفتن
enter U واردشدن توامدن
enter U درامدن
enter U داخل شدن
enter U ثبت کردن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
enter U داخل عضویت شدن
enter U داخل کردن
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter U وارد شدن
enter U کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
to enter U دردست گرفتن
to enter U ضبط کردن تصرف کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
enter U نام نویسی
enter U اجازه دخول دادن
enter into partnership with someone U با کسی شریک شدن
enter into a contract U عقد بستن
to enter into force as from U قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
to enter an appearance U حاضرشدن
to enter a protest U اعتراض کردن
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
enter into quarrel with some one U با کسی طرف شدن
enter key U کلید ورودی
enter the game U وارد بازی شدن
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to enter the military U داخل نظام شدن
enter/return U کلید Return یا Enter
to enter [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
to enter into an enquiry U وارد باز جویی شدن
To enter the arena . U وارد میدان کسی شدن
To enter the field . U وارد معرکه شدن
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
To enter politics . U وارد سیاست شدن
enter into a contract U منعقد کردن عقد
enter to someone's credit U به بستانکار حساب کسی گذاشتن
to give an enter tainment U مهمانی دادن یا کردن
To enter the arena of bloody politics. U وارد صحنه سیاست شدن
zone U دفاع منطقهای
zone U محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
zone U کمربند حبه باروت
zone U منطقه دفاعی
zone U محوطه
zone U منطقه عمل
zone U قلمرو
zone U مدار
zone U مدارات
zone U کمربند
zone U منطقه ناحیه
zone U حوزه
zone U ناحیهای شدن
zone U ناحیه
zone U منطقه
inner zone U منطقه داخلی
inner zone U منطقه اتش داخلی
zone U منطقه Prohibited-Neutral-Occupation
zone U حیطه محدوده
zone U نوار
zone U زون
zone U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone U بخش
zone U ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone U ناحیه دسته بندی
life zone U منطقه زیست شناسی
life zone U منطقه حیاتی
landing zone U نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing zone U فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
saturated zone U منطقه اشباع
neutral zone U منطقه بیطرف
landing zone U منطقه نشست هوایی
prohibited zone U حریم
sublittoral zone U زون زیرکرانهای
sublittoral zone U نوار زیر کرانهای
strike zone U سیرمجاز گوی چوگان زن
photic zone U نوار نوری
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
plastic zone U منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
neutral zone U منطقه بی طرف
plastic zone U منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
prohibited zone U منطقه ممنوعه
neutral zone U منطقه خنثی
red zone U دایره قرمز صفحه هدفگیری
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
limnetic zone U لایه نورگیر اب
sensitive zone U منطقه حساس
separation zone U منطقه حد
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
shadow zone U منطقه کور عمق اب
skip zone U منطقه کور رادیویی
somatosensory zone U منطقه حسهای تنی
strike zone U منطقه خط سیر
oral zone U ناحیه دهانی
the frigid zone U منطقه افسرده
the frigid zone U منطقه منجمده
zone of fire U منطقه تیر
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
zone punch U سوراخ دسته بندی
zone purification U تصفیه منطقهای
zone refining U پالایش منطقهای
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
attacking zone U منطقهحمله
defending zone U نقطهدفاعی
school zone U قلمرومدرسه
service zone U بخشسرویسزدن
battle zone U منطقهجنگی
exclusion zone U مکانممنوعه
smokeless zone U مناطقیکهدرآنهاسیگارکشیدنممنوعاست
zone of dispersion U منطقه پراکندگی گلوله ها
zone of contact U محل برخورد
torrid zone U منطقه حاره
weight zone U مربع وزن گلوله
zone bits U بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
zone bits U بیت منطقه بیت دسته بندی
zone decimal U دسته بندی اعشاری
zone decimal U دسته بندی ده دهی
zone defence U دفاع منطقهای
zone fire U اتش درو
zone fire U اتش درو در عمق
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
zone of action U منطقه عمل
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of aeration U منطقه هواگیر
zone of contact U ناحیه تماس
tensile zone U منطقه کششی
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
communication zone U منطقه مواصلات
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
contiguous zone U منطقه مجاور
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
control zone U منطقه فضای هوایی تحت کنترل
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
danger zone U منطقه خطر
dead zone U زاویه بیروح
defense zone U منطقه پدافند
demilitarized zone U منطقه بی طرف
demilitarized zone U منطقه غیرنظامی
depletion zone U ناحیه تخلیه
control zone U منطقه کنترل هوایی
drop zone U منطقه فرود
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
drop zone U منطقه فرود چترباز
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
combat zone U منطقه رزم
coastal zone U منطقه ساحلی
buffer zone U منطقه پیشگیری
buffer zone U منطقه تامین
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
time zone U منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone U منطقه ساعتی جهانی
active zone of well U حوزه فعال چاه
active zone of well U حوزهای که چاه را تغذیه میکند
aeration zone U منطقه هواگیر
aphotic zone U طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone U لایه تاریک اقیانوس
attack zone U منطقه حمله
attacting zone U منطقه دروازه
back zone U منطقه عقب زمین والیبال
beatten zone U منطقه مورد اصابت
beatten zone U منطقه مضروبه
blind zone U منطقه کور
edge zone U اطراف لبه
landing zone U منطقه فرود
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
genital zone U ناحیه تناسلی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
frigid zone U منطقه منجمده
free zone U منطقه ازاد تجاری
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
identification zone U منطقه تشخیص هدف
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
kill zone U منطقه کشتاردشمن
kill zone U کشتارگاه
joint zone U منطقه مشترک
intertidal zone U نوار کشندی
intertidal zone U نوار جذر و مدی
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
intemperate zone U منطقه غیر معتدل یرد یا بسیارگرم
indifference zone U ناحیه خنثی
free zone U منطقه ازاد
heating zone U منطقه یا ناحیه حرارتی
end zone U منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
exchange zone U فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
end zone U منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
edge zone U ناحیه لبه
extraction zone U منطقه پرتاب بار
forbidden zone U ناحیه ممنوع
floral zone U منطقه گیاهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com