English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are ! U مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
doctor U درجه دکتری دادن به
to go to this doctor and that U پیش این طبیب وان طبیب رفتن
doctor of d. U حکیم الهی
doctor of d. U دکتردرعالم دین
doctor U طبابت کردن
doctor U پزشک دکتر
to go to this doctor and that U این حکیم وان حکیم کردن
doctor-to-be U پزشک آینده
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
saw doctor U ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
He has been to see the doctor. U او [مرد] نزد دکتر بود.
certificate of a doctor U گواهی پزشک
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
certificate of a doctor U تصدیق طبیب
doctor to the company U پزشک شرکت
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
just what the doctor ordered <idiom> U
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
flying doctor U پزشکسیار
mad doctor U پزشک دیوانگان
herb doctor U پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
spin doctor U متخصصروابطاجتماعی
family doctor U پزشک خانواده
after death the doctor <proverb> U نوشدارو بعد از مرگ سهراب
a fake doctor U پزشک قلابی
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Go and fetch a doctor! U برو یک دکتر بیاور!
witch doctor U جادو گر و طبیب
witch doctor U ساحر
The doctor is a busy man . U دکتر سرش شلوغ است
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
apple U میوهء سیب دادن
apple U مردمک چشم
apple U چیز عزیزو پربها
apple U سیب دادن
apple U نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple سیب
apple U یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple ii U اپل دو
toffee apple U سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
to peel an apple U پوست سیبی را گرفتن
candy apple U سیب با ژلاتین پوشیده شده
To turn (apple)to someone. U به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
eating apple U سیب خوردنی
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
apple juice U آب سیب
the apple of one's eye <idiom> U عزیز دردانه
sugar-apple U سیتافال هندی
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
a crunchy apple U سیبی برشته و ترد
the apple of one's eye <idiom> U نور چشم
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
apple pie U پای سیب
adams apple U بر امدگی گلو
apple of the eye U چیز پریها
apple pascal U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple share U اپل شر
apple talk U اپل تاک
apple tree U درخت سیب
apple works U اپل ورکس
egg apple U بادنجان
fir apple U چلغوزه
fir apple U جوزصنوبر
apple of the eye U محبوب نوردیده
apple of the eye U مردمک چشم
adams apple U جوزک
adams apple U سیب حضرت ادم
apple computer U کامپیوتر اپل
apple core U تخمدان سیب
crab apple U سیب صحرایی
apple jack U عرق سیب
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
Apple Mac U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple macintosh U acintosh
flat apple U گوی بولینگ خارج از بازی
pine apple U عین الناس
sugar apple سفرجل هندی
sugar apple سیب دارچینی
apple peel U پوست سیب
the pulp of an apple U مغز سیب
Adam's apple U جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
the pulp of an apple U گوشت سیب
thorn apple U تاتوره خاردار
oak apple U مازو
Adam's apple U سیب آدم
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple U بشکل سیب
pine apple U اناناس
gall apple U مازو
pine apple U قشطه بمب
love apple U گوجه فرنگی
Apple file exchange U برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
apple desktop bus U گذر رومیزی اپل
apple desktop bus U باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
Apple Computer Corporation U Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
To eat an apple with the skin. U سیب را با پوست خوردن
oak apple or gall U مازو
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
dutch apple pie U پای سیب هلندی
Put the apple in the juicer. U سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
The apple does not fall far from the tree. <proverb> U درست شبیه پدر.
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
apple ring fender U دفرای حلقوی
Apple Macintosh computer U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
section of a pome fruit: apple U قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> U یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions. <proverb> U یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com