Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carrier sense
U
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
multiple access
U
دستیابی چندگانه
multiple access network
U
شبکه با دسترسی چندگانه
avoidance avoidance conflict
U
تعارض اجتنابی- اجتنابی
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.
U
موقع شناس بودن
avoidance
U
لغو
avoidance
U
طفره
avoidance
U
کناره گیری احتراز
avoidance
U
اجتناب
avoidance
U
پرهیز
avoidance learning
U
یادگیری اجتنابی
avoidance reaction
U
واکنش اجتنابی
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
avoidance conditioning
U
شرطی کردن اجتنابی
avoidance clause
U
شرط لغو
avoidance behavior
U
رفتار اجتنابی
terrain avoidance
U
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain avoidance
U
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
action for avoidance
U
اقدام برای لغو
active avoidance
U
اجتناب فعال
avoidance gradient
U
شیب اجتناب
confession and avoidance
U
باط ندارد و اثرش به سوداوست
tax avoidance
U
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
avoidance of a contract
U
لغو یک قرارداد
conditioned avoidance response
U
پاسخ اجتنابی شرطی
approach avoidance conflict
U
تعارض گرایشی- اجتنابی
collision
U
تصادف
collision
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision
U
ضربه
collision
U
برخورد
collision
U
تصادم
to come in to collision
U
تصادم کردن
to come in to collision
U
تصادف کردن
near collision
U
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
near collision
U
حالت نزدیک برخورد دوهواپیما
collision
U
تلاقی
come into collision
U
تصادف کردن
collision course
U
اختلافنظر
come into collision
U
تصادم کردن
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
inelastic collision
U
برخورد ناکشسان
collision risk
U
خطر تصادم
collision coverage
U
شمول جبران تصادمات
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
collision detection
U
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection
U
تشخیص تصادم
collision energy
U
انرژی برخورد
collision excitation
U
تحریک برخوردی
collision frequency
U
فراوانی برخورد
collision ionization
U
یونش برخوردی
collision of the first kind
U
برخورد نوع اول
collision of the second kind
U
برخورد نوع دوم
collision rate
U
میزان برخورد
collision rate
U
نرخ برخورد
collision rate
U
سرعت برخورد
collision course interception
U
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
collision bulkhead
U
دیواره نشکن
head on collision
U
برخوردشاخ به شاخ
head on collision
U
برخورد رودررو
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
galncing collision
U
برخورد پهلو به پهلو
elastic collision
U
برخورد الاستیک
elastic collision
U
برخورد کشسان
collision bulkhead
U
دیواره ضد تصادم
probability of collision
U
احتمال برخورد
effective collision
U
برخورد موثر
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
anti collision light
U
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
multiple
U
چند
multiple
U
مضاعف چند ردیفه چند لولهای
multiple
U
گوناگون
multiple
U
نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple
U
دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple
U
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple
U
معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple
U
معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple
U
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple
U
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple
U
ضرب چندتا
multiple
U
چندگانه
multiple
U
چندین
multiple
U
متعدد
multiple
U
مضاعف
multiple
U
چندلا گوناگون
multiple
U
مضرب
multiple
U
چند فاز چندگانه
multiple
U
چند برابر
multiple
U
مضروب
T carrier
U
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier
U
داده ارسالی موج مانند
carrier
U
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier
U
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier
U
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
U
موسسه حمل و نقل
carrier
U
حامل
carrier
U
ارسال داده ساده
carrier
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
U
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier
U
carrier aircraft
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
U
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier
U
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier
U
مشابه 1595
carrier
U
نامه بر
carrier
U
حمل کننده
carrier
U
موج حام-ل
carrier
U
دستگاه کاریر
carrier
U
ناو هواپیمابر
carrier
U
باربر
carrier
U
حامل غلطک حمال
carrier
U
برنامه حامل میکرب
carrier
U
مکاری
carrier
U
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier
U
وسیله حمل و نقل
carrier
U
متصدی حمل و نقل
carrier
U
ترک بند
multiple moment
U
گشتاور چندگانه
multiple key
کلید چند راه
multiple therapy
U
درمان تعاونی
multiple transformer
U
مبدل با اتصال موازی
multiple telegraphy
U
تلگراف چندگانه
multiple personality
U
شخصیت چندگانه
multiple offence
U
حمله مرکب
multiple precision
U
دقت چند برابر
multiple use key
U
استفادهمتعددکلید
multiple reinforcement
U
تقویت چندگانه
multiple regression
U
رگرسیون چند گانه
multiple star
U
ستاره چندگانه
multiple well system
U
سیستم چند چاهی
multiple wire
U
چند سیمه
multiple wire
U
چند رشتهای
multiple regression
U
چندمتغیری
multiple regression
U
رگرسیون
multiple regression
U
رگرسیون چند متغیره
multiple sclerosis
U
فلج چندگانه
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple drill
U
تمرین چندکاره یا مختلط
multiple series
U
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple stores
U
فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
least common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
multiple foul
U
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multiple correlation
U
همبستگی چند متغیری
multiple gun
U
توپ چند لولهای
multiple images
U
تصاویر چندگانه
multiple ionization
U
یونش مکرر
multiple cut off
U
برش چند متغیری
multiple address
U
با نشانی چندگانه
multiple bond
U
پیوند چندگانه
multiple correlation
U
همبستگی چندگانه
multiple contact
U
کنتاکت دستهای
multiple contact
U
دسته کنتاکت
multiple connector
U
بست چند گانه
multiple circuit
U
مدار چند طبقه
multiple circuit
U
مدار چندگانه
multiple capacitor
U
خازن چندگانه
multiple cable
U
کابل چند رشتهای
multiple amplifier
U
تقویت کننده چند طبقه
multiple drill
U
تمرین چند یکانی
multiple integral
U
انتگرال چندگانه
[ریاضی]
least common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
common multiple
U
مضرب مشترک
multiple landuse
U
استفاده چندگانه زمین
multiple punch
U
منگنه چندگانه
multiple length
U
با درازی چندگانه
sense
U
پی بردن
sense
U
حواس پنجگانه
sense
U
حس تشخیص مفهوم
sense
U
حس احساس
sense
U
هوش
sense
U
شعور معنی
sense
U
مفاد
sense
U
دریافتن
sense
U
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sense
U
حس مشترک
sense
U
زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
sense
U
احساس
sense
U
شعور هوش
sense
U
حس
sense
U
ادراک
sense
U
معنی مفاد مدلول
sense
U
مصداق
sense
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense
U
دریافتن جهت
sense
U
حس کردن
sense
U
هوش شعور
sense
U
احساس کردن
to take the sense of
U
مزه دهن
in this sense
<adv.>
U
به این دلیل
in this sense
<adv.>
U
بخاطر همین
in a sense
U
از یک جهت
in this sense
<adv.>
U
درنتیجه
in this sense
<adv.>
U
بدلیل آن
in this sense
<adv.>
U
از انرو
in this sense
<adv.>
U
از این جهت
in this sense
<adv.>
U
بنابراین
to take the sense of
U
استمزاج کردن
to take the sense of
U
چشیدن
in this sense
<adv.>
U
متعاقبا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com