Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
U
کاسه از آش گرمتر.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
soup bowl
U
کاسهسوپ
rim soup bowl
U
کاسهسوپلبهدار
There is too much salt in the soup . the soup is too salty.
U
سوپ خیلی شور است
hotter
U
تابان اتشین
hotter
U
تیز
hotter
U
تند
hotter
U
حاد
hotter
U
گرم
hotter
U
تند مزاج
hotter
U
برانگیخته بگرمی
hotter
U
داغ
hotter
U
داغ کردن یا شدن
hotter
U
امادگی کامل
hotter
U
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
خط تلفن مستقیم
hotter
U
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود
hotter
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hotter
U
سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter
U
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter
U
بدون تاثیرگذاری روی عملیات طبیعی
hotter
U
تشخیص و ترمیم خطا
hotter
U
اتشین
bowl
U
باتوپ بازی کردن
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
in the soup
<idiom>
U
در دردسر افتادن
to bowl somebody over
<idiom>
<verb>
U
کسی را شگفتگیر کردن
soup
U
اشامه
soup
U
ابگوشت
soup
U
سوپ
soup
U
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
bowl
کاسه
bowl
جام
bowl
قدح
bowl
U
مسابقه وجشن بازی بولینگ
bowl
U
کاسه رهنما
bowl
U
بازی بولینگ
to bowl somebody over
<idiom>
<verb>
U
کسی را کاملا غافلگیر کردن
vegetable soup
U
سوپ سبزی
soup tureen
U
فرفسوپخوری
soup spoon
U
قاشقسوپخوری
tomato soup
U
سوپ گوجه فرنگی
salad bowl
U
کاسهسالاد
spinach soup
U
سوپ اسفناج
petanque bowl
U
توپقالبفلزی
toilet bowl
U
کاسهتوالت
upper bowl
U
جام فوقانی
Super Bowl
U
مسابقاتفوتبالژانویهدرآمریکا
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
duck soup
<idiom>
U
آسان
stationary bowl
U
کاسهثابت
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
U
همان آش است و همان کاسه .
crab soup
U
سوپ خرچنگ
chicken soup
U
سوپ مرغ
soup of the day
U
سوپ روز
lower bowl
U
حبابتحتانی
drip bowl
U
سینیگاز
duck soup
U
سهل
compass bowl
U
جام قطبنما
bowl of a spoon
U
گودی قاشق
bowl of a pipe
U
سر چپق
finger bowl
U
لگن یا طاس دستشویی
finger bowl
U
لگن
finger bowl
U
افتابه
soup kitchens
U
محل اطعام فقرا
soup kitchens
U
دار المساکین
soup kitchens
U
نوانخانه
soup kitchen
U
محل اطعام فقرا
soup kitchen
U
دار المساکین
duck soup
U
اسان
soup kitchen
U
نوانخانه
suar bowl
U
شکردادن
suar bowl
U
قند دادن
pea soup
U
نخود اب
organic soup
U
سوپ الی
gravy soup
U
ابگوشت تنقاب
dust bowl
U
شن روان
duck soup
U
کار اسان وسهل
to drink a bowl
U
کاسهای راسرکشیدن
bowl with serving spout
U
کاسهدهانهدار
dead bowl area
U
منطقهاوتتوپبولینگ
this soup is mere wash
U
اب زیپواست
this soup is mere wash
U
این سوپ خیلی رقیق است
french onion soup
U
سوپ پیاز فرانسوی
I found a hair in the soup .
U
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com