English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
front line U 9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
out U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
nine U قسمت اول یادوم زمین 81 بخشی گلف
nines U قسمت اول یادوم زمین 81 بخشی گلف
Other Matches
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
partial U بخشی
hexaploid U شش بخشی
Centigrade U صد بخشی
local <adj.> U بخشی
tripartite U سه بخشی
dichotomous U دو بخشی
regional <adj.> U بخشی
divisor U بخشی
triarchy U سه بخشی
trichotomous U سه بخشی
bisection U دو بخشی
ninefold U نه بخشی
fractions U بخشی از
as part of U بخشی از
triplet U سه بخشی
parochial U بخشی
sectoral U بخشی
sectorial U بخشی
fraction U بخشی از
portions U بخشی
sextets U شش بخشی
portion U بخشی
sextet U شش بخشی
partial U بخشی قسمتی
vitalization U حیات بخشی
effectiveness U اثر بخشی
fractions U 1-بخشی از یک واحد
efficiency U اثر بخشی
sectoral integation U یکپارچگی بخشی
two sector model U الگوی دو بخشی
equipartition principle U اصل هم بخشی
two sector economy U اقتصاد دو بخشی
contributed U هم بخشی کردن
drill tang بخشی از مته
pleasurability U لذت بخشی
fraction U 1-بخشی از یک واحد
animation U جان بخشی
effectiveness U تاثیر بخشی
physical medicine U طب توان بخشی
personification U شخصیت بخشی
satisfactoriness U رضایت بخشی
trichotomy U سه بخشی بودن
refreshments U نیرو بخشی
triploid U سه قسمتی سه بخشی
refreshment U نیرو بخشی
vivification U حیات بخشی
fytte U بخشی ازشعر
contribute U هم بخشی کردن
animations U جان بخشی
healthfulness U صحت بخشی
haxamerous U شش بخشی شش قسمتی
stanza U بخشی از بازی
dezincification U فرسودگی بخشی
stanine scale U مقیاس نه بخشی
stanine score U نمره نه بخشی
stens U مقیاس ده بخشی
part U بخشی از چیزی
part way U بخشی از راه
heptamerous U هفت بخشی
slices U بخشی از چیزی
contributes U هم بخشی کردن
rehabilitation U توان بخشی
pleasurableness U فرح بخشی
polychotomy U چند بخشی
sectoral integation U ادغام بخشی
contributing U هم بخشی کردن
slice U بخشی از چیزی
genbraliztion U کلیت بخشی
stanzas U بخشی از بازی
stanzas U بخشی ازبازی هاکی
a rosy future U آینده امید بخشی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
revivification U باز جان بخشی
contributions U هم بخشی همکاری وکمک
staves U مقیاس پنج بخشی
stanza U بخشی ازبازی هاکی
contribution U هم بخشی همکاری وکمک
phased U بخشی از فرآیند بزرگتر
course U بخشی از غذا اموزه
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
flushing U فایل یا بخشی از حافظه
flushes U فایل یا بخشی از حافظه
lobes U بخشی از عضله یا مغز
lobe U بخشی از عضله یا مغز
arrays U بخشی از داده در آرایه
charitableness U خیرخواهی صدقه بخشی
barge-course U [بخشی از سفال بام]
nose band U بخشی از کلگی اسب
partial U نیمه کاره بخشی از
flush U فایل یا بخشی از حافظه
phases U بخشی از فرآیند بزرگتر
phase U بخشی از فرآیند بزرگتر
fetch U دستیابی به بخشی از حافظه
coursed U بخشی از غذا اموزه
subsegment U بخشی کوچک یک سگمنت
courses U بخشی از غذا اموزه
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
tags U بخشی از دستور کامپیوتری
tag U بخشی از دستور کامپیوتری
array U بخشی از داده در آرایه
fetches U دستیابی به بخشی از حافظه
fetched U دستیابی به بخشی از حافظه
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
building unit U جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
the pale U بخشی از ایرلند که در قلمردانگلیس است
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
box section leg U ساق یا پایه بخشی از جعبه
reviviscence U بهوش اوری نیرو بخشی
A part of Iranian territory. U بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
palm of a glove U بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
cost effectiveness analysis U تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
file U بخشی از داده روی کامپیوتر
moto U بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
selectively U نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
filed U بخشی از داده روی کامپیوتر
selective U نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
beginning U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
zero U پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
zeros U پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
parterre U بخشی ازتماشاخانه که پشت سرنوازندگان است
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
maiden over U بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
metaplasm U بخشی ازسفیده که موادیاخته ساز درانست
beginnings U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
highlight U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
usenet U بخشی از اینترنت که حاوی مجمعی است
branches U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
satellite U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
internal U دستوری که بخشی از سیستم عامل است
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
zeroes U پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
highlights U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
carrier U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
bungs U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
branch U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
carriers U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
bunging U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
titillate U بطور لذت بخشی تحریک کردن
bunged U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
titillates U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillating U بطور لذت بخشی تحریک کردن
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com