Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
which diffrence shall be settled only by
U
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
concentration cell corrosion
U
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
through
U
ازطریق
credit transfers
U
پرداخت ازطریق انتقال
licit
U
فروش ازطریق مزایده
credit transfer
U
پرداخت ازطریق انتقال
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
corners
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
free thinkers
U
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
geodetic surveying
U
تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
reductive ad absurdum
U
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
conditioning
U
اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
difference in northing
U
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
crash
U
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashes
U
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashing
U
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashingly
U
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashed
U
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
umpirage
U
داوری
adjudication
U
داوری
justiceship
U
داوری
judgements
U
داوری
judgement
U
داوری
judgments
U
داوری
arbitration
U
داوری
remote data concentrator
U
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
arbitral tribunal
U
دیوان داوری
judgements
U
دادرسی داوری
d. of judgment
U
روز داوری
judgement
U
دادرسی داوری
judgments
U
دادرسی داوری
arbitral award
U
رای داوری
arbitration committee
U
کمیته داوری
arbitration clause
U
شرط داوری
arbitration award
U
رای داوری
judgment
U
داوری دادرسی
judgement day
U
روز داوری
umpires
U
داوری کردن
umpiring
U
حکمیت داوری
umpiring
U
داوری کردن
referee
U
داوری کردن
refereed
U
داوری کردن
refereeing
U
داوری کردن
referees
U
داوری کردن
jurisdiction clause
U
شرط داوری
arbitrage
U
داوری کردن
arbitrable
U
قابل داوری
arbitrates
U
داوری کردن
judges
U
داوری کردن
judged
U
داوری کردن
judge
U
داوری کردن
misjudge
U
بد داوری کردن
misjudged
U
بد داوری کردن
misjudges
U
بد داوری کردن
arbitrated
U
داوری کردن
arbitrate
U
داوری کردن
appeal to arbitration
U
توسل به داوری
agreement of arbitration
U
قرارداد داوری
ad hoc arbitration
U
داوری موردی
frames of reference
U
چهارچوب داوری
prejudice
U
پیش داوری
prejudices
U
پیش داوری
frame of reference
U
چهارچوب داوری
adjudge
داوری کردن
judging
U
داوری کردن
misjudging
U
بد داوری کردن
umpires
U
حکمیت داوری
umpire
U
حکمیت داوری
value judgment
U
داوری ارزشی
umpire
U
داوری کردن
arbiters
U
داوری کردن
arbiter
U
داوری کردن
adjudicates
U
داوری کردن
vermifuge
U
داوری ضد کرم
infatuated
U
دارای داوری بد
adjudicate
U
داوری کردن
the great inquest
U
روز داوری
arbitrating
U
داوری کردن
umpireship
U
داوری حکمیت
adjudicating
U
داوری کردن
umpired
U
داوری کردن
umpired
U
حکمیت داوری
tribunal of arbitration
U
دیوان داوری
adjudicated
U
داوری کردن
prejudging
U
پیش داوری کردن
award
U
حکم هیات داوری
awards
U
حکم هیات داوری
decisions
U
حکم دادگاه داوری
arbitration agreement
U
موافقت نامه داوری
to hold the scales even
U
عادلانه داوری کردن
to put to the issue
U
در معرض داوری گذاشتن
decision
U
حکم دادگاه داوری
he judged impartially
U
بیطرفانه داوری کرد
judicial
U
قطعی داوری کننده
prejudges
U
پیش داوری کردن
prejudged
U
پیش داوری کردن
prejudge
U
پیش داوری کردن
references
U
ارجاع امر به داوری
reference
U
ارجاع امر به داوری
arbitrating
U
به داوری ارجاع کردن
arbitrates
U
به داوری ارجاع کردن
arbitrated
U
به داوری ارجاع کردن
arbitrate
U
به داوری ارجاع کردن
awarded
U
حکم هیات داوری
you do me injustice
U
در حق من درست داوری نمیکنید
awarding
U
حکم هیات داوری
umpire
U
داوری عملیات بازرس
umpires
U
داوری عملیات بازرس
umpiring
U
داوری عملیات بازرس
minaei
U
از اصطلاحات داوری کاراته
umpired
U
داوری عملیات بازرس
that fauit will right itself
U
خواهد شد
twill _
U
ان خواهد
judges
U
داوری کردن فتوی دادن
judging
U
داوری کردن فتوی دادن
judged
U
داوری کردن فتوی دادن
judge
U
داوری کردن فتوی دادن
he will go
U
خواهد رفت
he shall go
U
خواهد رفت
it askes for attention
U
دقت می خواهد
the secret will open to me
U
خواهد گردید
it will manifest it self
U
اشکار خواهد شد
permanent court of international arbitra
U
دیوان دایمی داوری بین المللی
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
coram non judice
U
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
It wI'll overtake (befall) everyone.
U
دامنگیر همه خواهد شد
it will manifest it self
U
معلوم خواهد گشت
It wI'll clear up by morning .
U
تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll gradually soften .
U
تدریجا" نرم خواهد شد
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
it will give rise to a quarrel
U
مایه ستیزه خواهد شد
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
The folwer wI'll die for want of water.
U
گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage.
U
بضررت تمام خواهد شد
The tree wI'll die .
U
درخت خشک خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.
U
مثل سگ پشیمان خواهد شد
Well what does he want now ?
U
خوب حا لاچه می خواهد ؟
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade.
U
رنگش خواهد رفت
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
the truth will out .
<proverb>
U
یقیقت بر ملا خواهد شد .
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
i know that he will come
U
من میدانم که او خواهد امد
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
referee in case of need
U
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
It wI'll spoil my appetite .
U
اشتهایم راکور خواهد کرد
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
He wI'll expedite our case.
U
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
near work
U
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
it will give rise to a quarrel
U
نزاعی تولید خواهد کرد
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
if he wishes to be a
U
اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
U
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Sooner or later , he wI'll find out .
U
دیر یا زود خواهد فهمید
She wI'll arrive on friday morning .
U
جمعه صبح وارد خواهد شد
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
U
بدجوری آبرویم خواهد رفت
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
She wI'll never realize this wish.
U
این آرزو بدلش خواهد ماند
This book wI'll be a great success .
U
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
whatsoever he doeth shall p
U
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
A new government wI'll take office .
U
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
outputs
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
U
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
it will wear to your shape
U
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
he is sanguine of success
U
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
He gave us to understand that he would help us.
U
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
discord
U
اختلاف
disparity
U
اختلاف
disparities
U
اختلاف
versatility
U
اختلاف
differences
U
اختلاف
schisms
U
اختلاف
schism
U
اختلاف
diversions
U
اختلاف
diversion
U
اختلاف
variance
U
اختلاف
discrepancy
U
اختلاف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com