English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A tale never loses in the telling . <proverb> U یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subtrahend U کاسته
unabated U کاسته نشده
unmitigated U کاسته نشده
diminished U : تقلیل یافته کاسته
depleted cover U پوشش کاسته شده
to grow downwards U کاسته شدن روبکاهش گذاردن
decompression U کاسته شدن فشار اب در صعودغواص
reduced instruction set computer U کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده
never U هرگز
over one's dead body <idiom> U هرگز
when hell freezes over <idiom> U هرگز
not for an instant U هرگز
neer U هرگز
Eternal (everlasting)life. U ابدا" (هرگز ) !
ever- U هرگز هیچ
ever U هرگز هیچ
nevermore U هرگز دیگر
never more U هرگز دیگر
nulipara U زن هرگز نزاییده
the jealouse never had tranquillity. <proverb> U یسود هرگز نیاسود .
nonwinner U هرگز برنده نشده
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
that will be the day <idiom> U چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
I could never make her understand . U هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
he has never seen a lion U او هرگز شیر ندیده است
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
he never saw a lion U او هرگز شیر ندیده است
I never saw anything like it. U من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
reduced price U بهای کاسته بهای تخفیف دار
Not on your life ! U هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
an impersonal deity U خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> U گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> U دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> U دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
A watched pot never boils. <proverb> U چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
Borrowed garments never fit well . <proverb> U لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> U آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
swivelled U گشتن
to poke a bout U ول گشتن
roams U گشتن
to muck a bout U ول گشتن
swivel U گشتن
swivels U گشتن
to knock about U ول گشتن
puttering U ول گشتن
hang around U ول گشتن
seach U گشتن
go about U گشتن
strangle U ول گشتن
puttered U ول گشتن
searchingly U گشتن
searches U گشتن
searched U گشتن
search U گشتن
to fool about U ول گشتن
to go about U گشتن
putter U ول گشتن
roaming U گشتن
To loaf about . To loiter . U ول گشتن
slosh U ول گشتن
sloshing U ول گشتن
sloshes U ول گشتن
seeking U گشتن
putters U ول گشتن
seek U گشتن
roamed U گشتن
roam U گشتن
seeks U گشتن
to draw blank U گشتن وچیزی
to look for work U پی کار گشتن
putter U مهمل گشتن
puttered U مهمل گشتن
circumambulate U بدورچیزی گشتن
circumvolve U دور گشتن
trolls U گشتن سراییدن
orbits U بدورمداری گشتن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
turn U گشتن چرخیدن
turns U گشتن چرخیدن
grow U شدن گشتن
grows U شدن گشتن
orbit U بدورمداری گشتن
troll U گشتن سراییدن
fossick U خوب گشتن
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
idle U ازاد گشتن
trundled U گشتن چرخیدن
trundles U گشتن چرخیدن
ranksack U خوب گشتن
to rev up U تند گشتن
trundl U غلتیدن گشتن
to search for anything U پی چیزی گشتن
to turn round U دور گشتن
trundling U گشتن چرخیدن
idled U ازاد گشتن
idles U ازاد گشتن
orbited U بدورمداری گشتن
To adore (dote on) someone. U دورکسی گشتن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
puttering U مهمل گشتن
putters U مهمل گشتن
to look for anything U چیزی گشتن
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
idlest U ازاد گشتن
trundle U گشتن چرخیدن
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
to search U گشتن [جستجو کردن]
slue U بدور محورثابتی گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
to grope for anything U درتاریکی پی چیزی گشتن
to hang about U گشتن معطل شدن
prowl U درپی شکار گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
go U گشتن رواج داشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
goes U گشتن رواج داشتن
orb U بدور چیزی گشتن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
roll U غلت خوردن گشتن
hang about U گشتن پرسه زدن
grabble U با دست پی چیزی گشتن
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
prowled U درپی شکار گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
prowls U درپی شکار گشتن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
rolled U غلت خوردن گشتن
rolls U غلت خوردن گشتن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
rummaging U بهم زدن خوب گشتن
rummaged U بهم زدن خوب گشتن
rummages U بهم زدن خوب گشتن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
rummage U بهم زدن خوب گشتن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
forage U پی علف گشتن کاوش کردن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
foraged U پی علف گشتن کاوش کردن
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
rotate U دور محور خود گشتن
rotated U دور محور خود گشتن
rotates U دور محور خود گشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
rev U تند گشتن دور برداشتن
foraging U پی علف گشتن کاوش کردن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
revving U تند گشتن دور برداشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
forages U پی علف گشتن کاوش کردن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to grabble for anything U چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to seek a position U جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
It take one hour there and back. U رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com