Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
item
U
یک چیز مجزا در بین چندین چیز
items
U
یک چیز مجزا در بین چندین چیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
U
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent
U
دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic
U
دارای چندین نیا یا چندین تخم
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
discrete
U
مجزا
ditinct
U
مجزا
disjunct
U
مجزا
free-standing
U
مجزا
abstracted
U
مجزا
apartfrom
U
مجزا از
knock down
U
مجزا
distinguishing
U
مجزا
separable
U
مجزا
several
U
مجزا
spot footing
U
پی مجزا
distinct
U
مجزا
single line
U
خط مجزا
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
separate loading
U
مجزا پرشونده
garrison house
U
پادگان مجزا
indiscrete
U
غیر مجزا
separate ammunition
U
مهمات مجزا
semidetached
U
نیمه مجزا
knock down
U
مجزا کردن
seclude
U
مجزا کردن
individual controls
U
کنترلهای مجزا
separate sewer
U
شبکه مجزا
abstract
U
مجزا کردن
abstracting
U
مجزا کردن
abstracts
U
مجزا کردن
separate loading
U
مهمات مجزا
discrete source
U
چشمههای مجزا
isolates
U
مجزا کردن
isolating
U
مجزا کردن
stepping
U
واحد مجزا
step
U
واحد مجزا
separate
U
مجزا کردن
isolate
U
مجزا کردن
discrete values
U
مقادیر مجزا
isle
U
مجزا کردن
discrete particle
U
ذره مجزا
discrete packets
U
بستههای مجزا
disassemble
U
مجزا کردن
decollate
U
مجزا کردن
abstractedly
U
بطور مجزا
apart
U
مجزا غیرهمفکر
isles
U
مجزا کردن
separates
U
مجزا کردن
detached
U
ستون مجزا
single line
U
ردیف مجزا
separated
U
مجزا کردن
unit assembly
U
یک قطعه مجزا
lone
U
مجزا ومنفرد
individ
U
بطور مجزا شخصا
individual units
U
یکانهای منفرد یا مجزا
isolated double bond
U
پیوند دوگانه مجزا
insulating
U
با عایق مجزا کردن
free standing columns
U
ستونهای مستقل یا مجزا
discretely
U
بطور مطلق یا مجزا
insulates
U
با عایق مجزا کردن
insulate
U
با عایق مجزا کردن
canalization
U
به صورت مجزا دراوردن
facility
U
ساختمان بزرگ مجزا
cut sheet feeder
U
تغذیه کننده کاغذ مجزا
caption code
U
رمز نویسی با متن مجزا
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
can
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fan
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
comma delimited file
U
فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
matrix isolation spectroscopy
U
طیف بینی مجزا شده درماتریس
scalar
U
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
fanned
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
fanning
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
sue and losse part
U
عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
cell
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
pitch
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
trivial segmentation
U
ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
pitches
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
continuous tone image
U
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
packet switching
U
ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
acheval
U
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
micros
U
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro
U
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
ante-chapel
U
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
highlighted
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
texel
U
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
stereophonic
U
صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereos
U
صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo
U
صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
multipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
ten
U
چندین
several
U
چندین
lot
U
چندین
multipoint
U
با چندین خط وط
Several persons ( people ).
U
چندین تن
multifold
U
چندین
multiple
U
چندین
scalar
U
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
red, green, blue
U
سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
pixel
U
کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
several thousands
U
چندین هزار
on several occasions
U
در چندین وهله
various
U
چندتا چندین
multivincular
U
چندین پیوندی
multivalve
U
چندین دریچهای
over and over
U
چندین بار
time and again
U
چندین بار
alternate
U
چندین بار
regularly
[often]
<adv.>
U
چندین بار
on any number of occasions
<adv.>
U
چندین بار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
چندین بار
often
<adv.>
U
چندین بار
many times
<adv.>
U
چندین بار
frequently
<adv.>
U
چندین بار
a lot of times
<adv.>
U
چندین بار
alternates
U
چندین بار
alternated
U
چندین بار
multilineal
U
دارای چندین خط
many a time
U
چندین بار
multicolour
U
با چندین رنگ
manifold copies
U
چندین نسخه
dozens of times
U
چندین بار
many books
U
چندین کتاب
for reasons
U
به چندین دلیل
many times
U
چندین بار
over and over again
U
چندین بار
manyfold
U
چندین مرتبه
over again
U
چندین بار
many
U
چندین بسا
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
half
U
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
worded
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
ten key pad
U
مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
A multi-storey building.
U
ساختمان چندین طبقه
Many years passed .
U
چندین سال گذشت
pooh bah
U
صاحب چندین مقام
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
polygenetic
U
دارای چندین مبدا
cluster-block
U
چندین طبقه آپارتمان
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
polymerous
U
دارای چندین جزء
variform
U
دارای چندین شکل
multifoliate
U
دارای چندین برگچه
swarms
U
چندین اشکال برنامه
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
multistorey
U
ساختمان چندین طبقه
high-rise
U
ساختمان چندین اشکوبه
swarm
U
چندین اشکال برنامه
multicoloured
U
دارای چندین رنگ
He received several bullet wounds
U
چندین تیربه اوخورد
multitasking
U
اجرای چندین کار
polygastric
U
دارای چندین معده
multi tasking
U
اجرای چندین کار
swarmed
U
چندین اشکال برنامه
multivocal
U
دارای چندین معنی
integration
U
انجام چندین عمل با هم
floscular
U
مرکب از چندین گلچه
multiplicate
U
چندین نسخه برداشتن از
master keys
U
کلید چندین قفل
master key
U
کلید چندین قفل
broadcast
U
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
polygenous
U
از چندین جورخاره درست شده
skeleton key
U
کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys
U
کلیدی که چندین قفل را بازکند
cornet a pistons
U
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
groups
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
flanker
U
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
group
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
U
جمع اوری چندین چیز با هم
groups
U
جمع اوری چندین چیز با هم
multipoint
U
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
Several pages have been torn out.
U
چندین صفحه اش پاره شده
broadcasts
U
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
multi disk
U
مربوط به چندین نوع دیسک
Several cars collided.
U
چندین اتوموبیل بهم خوردند
heteronomous
U
روینده تحت چندین قانون
string
U
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
universal
U
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
multiplex
U
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office.
U
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination
U
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
i wrote letter a letter
U
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
registering
U
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
register
U
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registers
U
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
arrays
U
آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com