English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
typical U یک نمونه بارز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Other Matches
manifests U بارز
manifest U بارز
manifested U بارز
dominant gene U ژن بارز
dominant U بارز
manifesting U بارز
sensible U مشهود بارز
salience U بارز بودن
typical U سرمشق بارز
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
tropopause U مرز مشترک بین تروپوسفر واستراتوسفر که تغییرات ناگهانی میزان افت ازخصوصیات بارز ان است
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
patterns U نمونه
pattern U نمونه
strickle U نمونه
typicalness U نمونه
schema U نمونه
schemata U نمونه
progenitor U نمونه
progenitors U نمونه
instance U نمونه
instances U نمونه
ensample U نمونه
module U نمونه
modules U نمونه
copyslip U نمونه
calligraph U نمونه
sampling U نمونه
breadboard U نمونه
specimen U نمونه
specimens U نمونه
paragon U نمونه
exemplars U نمونه
exemplar U نمونه
formats U نمونه
typed U نمونه
paradigm U نمونه
paradigms U نمونه
representative U نمونه
representatives U نمونه
type U نمونه
types U نمونه
example U نمونه
examples U نمونه
forme U نمونه
foretype U نمونه
format U نمونه
paragons U نمونه
model U نمونه
precedent U نمونه
precedents U نمونه
copying U نمونه
sample U نمونه
copy U نمونه
modelled U نمونه
modeled U نمونه
models U نمونه
copies U نمونه
sampled U نمونه
copied U نمونه
demo U نمونه نمایشی
for example U برای نمونه
foretype U نمونه قبلی
free sample U نمونه مجانی
g U نمونه معیار
holotype U نمونه شاخص
ladle samble U نمونه پاتیل
pattern making U نمونه سازی
phony U مدل یا نمونه
exemplum U مثال نمونه
per sample U طبق نمونه
emulation U نمونه سازی
coring U نمونه گیری
biased sample U نمونه سودار
by the square U مطابق نمونه
breadboard U نمونه تابلویی
pilot plant U کارگاه نمونه
emulator U نمونه ساز
exemplification U نمونه اوری
exemplarily U بطور نمونه
pilot plant U کارخانه نمونه
core sample U نمونه استوانهای
test specimen U نمونه ی ازمایش
test specimen U نمونه ازمایش
test specimen U نمونه ازمایشی
test piece U نمونه ازمایش
test piece U نمونه ازمایشی
test model U نمونه ی ازمایش
portfolio U نمونه محصول
specimen signature U نمونه امضاء
sight form U نمونه رصد
screamer U نمونه بسیارخوب
typal U شبیه نمونه
typical galaxy U کهکشان نمونه
typical sample U نمونه نوعی
tokenism U نمونه کاری
tokenism U نمونه نمایی
work sample U نمونه کار
vial U شیشه نمونه
unknown sample U نمونه مجهول
typification U تعیین نمونه
typicality U نمونه علامت
samplery U نمونه گیری
samplery U نمونه برداری
sample size U بزرگی نمونه
random sample U نمونه تصادفی
quota sample U نمونه سهمیه
prototyping U ساخت یک نمونه
protoplast U نمونه اصل
probability sample U نمونه احتمالاتی
patterning U نمونه سازی
pilot production U تولید نمونه
type of use U نمونه کاربرد
reference pilot U نمونه مرجع
sample size U حجم نمونه
sample distribution U توزیع نمونه
sample data U داده نمونه
sample cell U فرف نمونه
representative sample U نمونه معرف
pilot model U نمونه ازمایشی
typifies U نمونه دادن
modeling U نمونه سازی
prototype U نمونه اولیه
typical U نمونه نوعی
gauged U سنجیدن نمونه
samplers U نمونه بردار
sampling U نمونه گیری
sampler U نمونه بردار
sampled U نمونه کالا
sampled U نمونه قراردادن
gauge U سنجیدن نمونه
sampled U نمونه گرفتن
sampled U واحد نمونه
sample U نمونه کالا
sampling U نمونه برداری
sample U نمونه قراردادن
standards U نمونه قانونی
prototype U نمونه ازمایشی
typifies U نمونه بودن
typify U نمونه دادن
typified U نمونه بودن
typified U نمونه دادن
prototypes U نمونه ازمایشی
archetypes U نمونه اولیه
cell U فرف نمونه
typify U نمونه بودن
typifying U نمونه دادن
typifying U نمونه بودن
cells U فرف نمونه
prototypes U نمونه نخستین
gauges U سنجیدن نمونه
prototypes U نمونه اولیه
standard U نمونه قانونی
archetype U نمونه اولیه
modelled U نمونه اصلی
modeled U نمونه اصلی
model U نمونه اصلی
prototype U نمونه نخستین
surveys U نمونه گیری
surveyed U نمونه گیری
survey U نمونه گیری
copying U نمونه ساختن
copy U نمونه ساختن
copies U نمونه ساختن
copied U نمونه ساختن
polls U نمونه برداشتن
polled U نمونه برداشتن
poll U نمونه برداشتن
samples U نمونه کالا
parables U قیاس نمونه
models U نمونه اصلی
parable U قیاس نمونه
pieces U سکه نمونه
piece U سکه نمونه
sample U نمونه گرفتن
sample U واحد نمونه
split ring U فنر نمونه گیر
sampling population U جامعه نمونه گیری
stratified sampling U نمونه گیری لایهای
she was a model of besuty U نمونه زیبایی بود
patterns U بطور نمونه ساختن
sampling error U اشتباه نمونه گیری
sampling theory U نظریه نمونه گیری
sampling unit U واحد نمونه گیری
sampling distribution U توزیع نمونه گیری
sampling bias U سوداری نمونه گیری
core U نمونه مواد حفاری
sampling equipment U دستگاه نمونه گیر
sampling error U خطای نمونه گیری
cores U نمونه مواد حفاری
pattern U بطور نمونه ساختن
sampling rate U نرخ نمونه برداری
tensile test piece U نمونه ازمون کششی
tensile test specimen U نمونه ازمون کششی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com