Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
U
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
particular
U
خاص بخصوص
res
U
شی ء بخصوص ماده
specific
U
بخصوص خاص
specifics
U
بخصوص خاص
mannerism
U
سبک بخصوص نویسنده
mannerisms
U
سبک بخصوص نویسنده
featureless
U
بدون سیمایاجنبه بخصوص
why did you mention that onep
U
چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
predated
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predate
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
mannered
U
دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
predates
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
wildfowl
U
مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
predating
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
pokes
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecast
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
poke
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
lion
U
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
typecasts
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
Expressionism
U
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
accrual
U
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
object language programming
U
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
declarative statement
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
elite
U
طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
escrow
U
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
Historicism
U
[معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Calvinist austerity
U
[معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe
U
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
occasion
U
مورد
instances
U
مورد
instance
U
مورد
case
U
مورد
cases
U
مورد
inopportune
U
بی مورد
out of place
U
بی مورد
oportuneness
U
مورد
occurence
U
مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
indirect objects
U
مورد
object
U
مورد
objected
U
مورد
objecting
U
مورد
objects
U
مورد
direct objects
U
مورد
inapposite
U
بی مورد
unseasonably
U
بی مورد
occasions
U
مورد
occasioned
U
مورد
unseasonable
U
بی مورد
occasioning
U
مورد
usages
U
مورد استفاده
fishy
U
مورد تردید
dubious
U
مورد شک مشکوک
case study
U
مورد پژوهی
cases
U
دعوی مورد
case studies
U
مورد پژوهی
requirement
U
مورد نیاز
undue
U
بی جهت بی مورد
case
U
مورد غلاف
utilized
U
مورد استفاده
usage
U
مورد استفاده
cases
U
مورد غلاف
undue
U
ناروا بی مورد
opportuneness
U
مورد مناسب
objcetionable
U
مورد ایراد
in dispute
U
مورد بحث
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
mytaceous
U
از تیره مورد
myrtle berry
U
مورد دانه
myrtle
U
مورد سبز
in no instance
U
در هیچ مورد
myrtaceae
U
تیره مورد
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
expectative
U
مورد انتظار
beloved
U
مورد علاقه
noted
U
مورد ملاحظه
object of transaction
U
مورد معامله
case analysis
U
تحلیل مورد
confutation
U
مورد تکذیب
dubitable
U
مورد شک مشکوک
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
special case
U
مورد ویژه
instance
U
لحظه مورد
received
U
مورد قبول
laughing stock
U
مورد تمسخر
subject of hire
U
مورد اجاره
involved
U
مورد بحث
savoury
U
مورد پسند
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
savory
U
مورد پسند
schreber case
U
مورد شربر
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
entitlements
U
مورد سزیدگی
entitlements
U
مورد استحقاق
sightly
U
مورد نظر
instances
U
لحظه مورد
taken
U
مورد قبول
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
case
U
دعوی مورد
utilization
U
مورد مصرف
entitlement
U
مورد استحقاق
under disccussion
U
مورد بحث
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
entitlement
U
مورد سزیدگی
using
U
مورد مصرف
usage
U
مورد مصرف
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
taken
U
مورد تحسین
expected value
U
ارزش مورد انتظار
desired effects
U
اثرات مورد نظر
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
shared
U
باس مورد استفاده
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
share
U
باس مورد استفاده
to take into consideration
U
مورد رسیدگی قراردادن
inappositely
U
بطور بیجایا بی مورد
unregarded
U
مورد توجه قرارنگرفته
scrutinised
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinises
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinize
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinized
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinizes
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinizing
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinising
U
مورد مداقه قراردادن
hereon
U
در این مورد در اینجا
he won a high praise
U
مورد ستایش بسیارواقع شد
approving
U
توافق در مورد چیزی
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
availabe time
U
زمان مورد قبول
as the case may be
U
تاچه مورد باشد
aknowledge character
U
کاراکتر مورد قبول
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
article of roup
U
اموال مورد حراج
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
contested area
U
منطقه مورد نزاع
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
agreement area
U
سطح مورد قرارداد
to make observations
[about]
[on]
U
تامل کردن
[در مورد]
[به]
conventional
U
مورد قبول عامه
approve
U
توافق در مورد چیزی
approves
U
توافق در مورد چیزی
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
expectation value
U
مقدار مورد توقع
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
analyte
U
ماده مورد تجزیه
trusty
U
موتمن مورد اطمینان
substrate
U
جزء مورد عمل
flavoursome
U
مورد پسند
[غذا]
special case
U
مورد خاص یااستثنایی
object point
U
سمت مورد توجه
objective point
U
سمت مورد توجه
oppugn
U
مورد بحث قراردادن
target audience
U
افراد مورد نظر
target price
U
قیمت مورد نظر
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
admires
U
مورد شگفت قراردادن
admired
U
مورد شگفت قراردادن
admire
U
مورد شگفت قراردادن
test town
U
شهر مورد ازمایش
target profit
U
سود مورد نظر
shebang
U
امر مورد علاقه
foolhardy
U
دارای تهور بی مورد
To take into consideration. To consider.
U
مورد توجه قراردادن
pledging
U
مال مورد وثیقه
pledges
U
مال مورد وثیقه
pledged
U
مال مورد وثیقه
pledge
U
مال مورد وثیقه
statement on the debate
U
بیانیه در مورد بحث
esteemed
U
فرد مورد احترام
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
U
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com