Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
far cry
<idiom>
U
چیزی کاملا متفاوت
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
to try something completely new
<idiom>
U
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
warp patterning
U
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
away
U
متفاوت
other than
U
متفاوت
odd and ends
U
متفاوت
different
U
متفاوت
re-routes
U
ارسال در یک متفاوت
re-route
U
ارسال در یک متفاوت
differentiated products
U
کالاهای متفاوت
re-routed
U
ارسال در یک متفاوت
re-routing
U
ارسال در یک متفاوت
re route
U
ارسال در یک متفاوت
differebtial settlements
U
نشستهای متفاوت
others
U
متفاوت دیگری
unlike signs
U
علامتهای متفاوت
continuous tone
U
نقطههای متفاوت
other
U
متفاوت دیگری
changes
U
متفاوت ساختن چیزی
changing
U
متفاوت ساختن چیزی
changed
U
متفاوت ساختن چیزی
change
U
متفاوت ساختن چیزی
outsize
U
اندازه متفاوت با عادی
exceptional
U
متفاوت ونه مثل همیشه
as different as chalk and cheese
<idiom>
U
مثل آسمان و ریسمان
[متفاوت]
as different as chalk and cheese
<idiom>
U
مثل فیل و فنجان
[متفاوت]
differently
U
بطریق دیگر بطور متفاوت
ranges
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
range
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
alien
U
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
aliens
U
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
ranged
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
special
U
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
unique
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
combo box
U
ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
uniquely
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
crossfertilize
U
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
weighted bit
U
هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
1 and 2 are poles apart.
<idiom>
U
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند
[بسیار متفاوت هستند]
.
discriminating tariff
U
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
farraginous
U
تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
These pants do not look any different than the others.
U
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
carrier
U
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carriers
U
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
Pidgin English
<idiom>
U
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
gateway
U
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
JPEG++
U
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
gateways
U
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateways
U
نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
baud rate
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
gateway
U
نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
baud
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
abrash
U
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
edge finish
U
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
multimodal transport
U
حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
scissored wool
U
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
in full
U
کاملا
comprehensive
<adv.>
U
کاملا
teetotally
U
کاملا
hand and foot
U
کاملا
all around
U
کاملا
brand new
U
کاملا نو
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
U
کاملا
definitely
<adv.>
U
کاملا
by all means
<adv.>
U
کاملا
absolutely
<adv.>
U
کاملا
egregiously
U
کاملا
to its full extent
<adv.>
U
کاملا
in its entirety
U
کاملا
spanking
U
کاملا
jam-packed
U
کاملا پر
de-
U
کاملا
whole hog
U
کاملا
spankings
U
کاملا
to the quick
U
کاملا
to the full
U
کاملا
to perfection
U
کاملا
to a turn
U
کاملا
to a t
U
کاملا
scot ant lot
U
کاملا
partitura
U
کاملا
partitur
U
کاملا
root and branch
U
کاملا
intoto
U
کاملا
well
<adv.>
U
کاملا
stone deaf
U
کاملا کر
completely
<adv.>
U
کاملا
purely
U
کاملا"
perfectly
U
کاملا"
smack
U
کاملا
open and shut
U
کاملا
sopping
U
کاملا
thru
U
کاملا
altogether
U
کاملا
open-and-shut
U
کاملا
sound
U
کاملا
thoroughly
U
کاملا"
sounded
U
کاملا
entirely
U
کاملا
exactly
U
کاملا
replete
U
کاملا پر
richly
U
کاملا"
utterly
U
کاملا
quite
U
کاملا
sounds
U
کاملا
smacked
U
کاملا
smacks
U
کاملا
fully
U
کاملا
wholly
U
کاملا
totally
U
کاملا
absolutely dry
کاملا
absolutely
U
کاملا"
soundest
U
کاملا
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cross fertilization
U
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
chock-a-block
U
کاملا افراشته
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
span new
U
کاملا تازه
dead even
U
کاملا مساوی
bang on
U
کاملا درستوصحیح
zonked
U
کاملا خسته
point device
U
کاملا راست
stone blind
U
کاملا کور
stone broke
U
کاملا ورشکست
chock-a-block
U
کاملا کشیده
quite seriously
<adv.>
U
کاملا جدی
in all seriousness
<adv.>
U
کاملا جدی
to a T
<idiom>
U
کاملا،دقیقا
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
four-square
U
کاملا مربع
fit like a glove
<idiom>
U
کاملا مناسب
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
head over heels
<idiom>
U
کاملا ،عمیقا
perfectly elastic
U
کاملا با کشش
close up
U
کاملا افراشته
close-up
U
کاملا افراشته
full-suspension
<adj.>
U
کاملا معلق
air dry
U
کاملا خشک
fully automatic
U
کاملا" خودکار
full duplex
U
کاملا" دو رشتهای
broad a wake
U
کاملا بیدار
full duplex
U
کاملا دو رشتهای
full blown
U
کاملا افراشته
for all the world like
U
کاملا` شبیه
fitting allowance
U
کاملا" اندازه
due
U
درست کاملا"
evolute
U
کاملا روییده
wide awake
U
کاملا بیدار
down to the ground
U
ازهرحیث کاملا
heavily armed
U
کاملا مسلح
kaput
U
کاملا شک ست خورده
close-ups
U
کاملا افراشته
armed to the teeth
U
کاملا` مسلح
identical
U
کاملا" برابر
inextenso
U
کاملا بلند
absolute dry
U
کاملا" خشک
wide-awake
U
کاملا بیدار
outright
U
کاملا بیدرنگ
outrightly
U
کاملا بیدرنگ
double knotting
U
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
to wreck
U
کاملا خراب کردن
birthday suit
<idiom>
U
کاملا لخت وبرهنه
brand new
<idiom>
U
کاملا تازه وجدید
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
full-suspension bike
U
دوچرخه کاملا معلق
It's all over.
U
همه اش
[کاملا]
تمام شد.
uttered
U
باعلی درجه کاملا
perfectly inelastic demand
U
تقاضای کاملا بی کشش
perfectly elastic supply
U
عرضه کاملا با کشش
perfectly elastic demand
U
تقاضای کاملا با کشش
ignoramus
U
شخص کاملا بی سواد
ignoramuses
U
شخص کاملا بی سواد
That's quite enough.
U
اون کاملا کافیه.
wider
U
پرت کاملا باز
in perfect trim
U
کاملا اراسته یا اماده
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
perfectly inelastic supply
U
عرضه کاملا بی کشش
to be absolutely determined
U
کاملا مصمم بودن
utter
U
باعلی درجه کاملا
absorb
کاملا فرو بردن
rout
U
کاملا شکست دادن
smashup
U
کاملا خرد شده
routed
U
کاملا شکست دادن
wear out
U
کاملا خسته کردن
routs
U
کاملا شکست دادن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
through
U
از اغاز تا انتها کاملا
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
It was a complete surprise to me .
U
کاملا" غافلگیر شدم
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
engrossed
U
کاملا اشغال شده
widest
U
پرت کاملا باز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com