Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cordon
U
یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند خط قرنطینه
cordons
U
یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند خط قرنطینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trippet
U
زبانه یا برجستگی چرخ که درفواصل معین بچرخ دیگرمیخورد
sepoy
U
پاسبان محلی
lyuch law
U
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
origins
U
محلی در صفحه نمایش که تمام مختصات به آن رجوع می کنند معمولا گوشه بالا سمت چپ
origin
U
محلی در صفحه نمایش که تمام مختصات به آن رجوع می کنند معمولا گوشه بالا سمت چپ
token bus network
U
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
departmental LAN
U
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
token passing
U
روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
Viewdata
U
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
militarist
U
صاحب روح سربازی یانظامی گری
militarists
U
صاحب روح سربازی یانظامی گری
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
typhoons
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
U
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system
U
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
U
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessor
U
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
U
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
local procurement
U
تدارک محلی فراورده محلی
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
quarantined
U
قرنطینه
cordons
U
قرنطینه
cordon
U
قرنطینه
lazaretto
U
قرنطینه
lazaret
U
قرنطینه
quarantining
U
قرنطینه
quarantines
U
قرنطینه
quarantine
U
قرنطینه
quarantining
U
قرنطینه کردن
quarantine
U
محل قرنطینه
quarantine
U
قرنطینه کردن
quarantines
U
قرنطینه کردن
quarantines
U
محل قرنطینه
quarantined
U
محل قرنطینه
quarantined
U
قرنطینه کردن
quarantine buoy
U
بویه قرنطینه
quarantining
U
محل قرنطینه
yellow jack
U
پرچم قرنطینه کشتی
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
pratique
U
جوازپاک بودن کشتی از نظربهداشتی و قرنطینه
local posts
U
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
U
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
constable
U
پاسبان
custodier
U
پاسبان
custos
U
پاسبان
gendarmes
U
پاسبان
peon
U
پاسبان
robert
U
پاسبان
policeman
U
پاسبان
policemen
U
پاسبان
cops
U
پاسبان
cop
U
پاسبان
gendarme
U
پاسبان
bobbies
U
پاسبان
bobby
U
پاسبان
polices
U
پاسبان
police
U
پاسبان
constables
U
پاسبان
police officers
U
پاسبان
policed
U
پاسبان
police officer
U
پاسبان
game keep
U
پاسبان شکار
picket guard
U
پاسبان اردوگاه
nightstick
U
باتوم پاسبان
hayward
U
پاسبان حصارهاوپرچین ها
nightsticks
U
باتوم پاسبان
watch man
U
پاسبان مراقب
coast guardsman
U
پاسبان دریاکنار
night watch
U
پاسبان شب گزمه
watchdog
U
سگ پاسبان نگهبان
watchdogs
U
سگ پاسبان نگهبان
guards
U
پاسبان مستحفظ
guarding
U
پاسبان مستحفظ
the policeman watched him
U
پاسبان اورامیپائید
guard
U
پاسبان مستحفظ
death watch
U
پاسبان مرده
castle ward
U
پاسبان دژیاقلعه
truncheons
U
چوب پاسبان
truncheon
U
چوب پاسبان
sbirro
U
پاسبان ایتالیایی
filth
[British E]
U
پاسبان
[اصطلاح روزمره]
A posse of police officers and soldiers
U
یک دسته از پاسبان و سرباز
rozzer
[British E]
U
پاسبان
[اصطلاح روزمره]
cop
U
پاسبان
[اصطلاح روزمره]
johnny
U
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
pig
[American E]
U
پاسبان
[اصطلاح تحقیر آمیز]
doberman pinscher
U
سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
death watch
U
پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
cerberus
U
سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
The Watchmans sleep is the thiefs lantern .
<proverb>
U
چراغ دزد خواب پاسبان است .
companding
U
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
copper
[police officer]
U
پاسبان
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
billies
U
چوبدستی باطوم یاچوب قانون پاسبان یار
billy
U
چوبدستی باطوم یاچوب قانون پاسبان یار
hesperides
U
نام حوریهای دریایی که پاسبان باغ سیبهای زربودند
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
quarantines
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
local
<adj.>
U
محلی
locals
U
محلی
local
U
محلی
native
U
محلی
regional
U
محلی
regionally
U
محلی
parochial
U
محلی
vernaculars
U
محلی
sympatry
U
هم محلی
domestic
U
محلی
autochthon
U
محلی
autochthonous
U
محلی
topical
U
محلی
regional
<adj.>
U
محلی
natives
U
محلی
local line
U
خط محلی
residential
U
محلی
occupation crossing
U
پل محلی
vernacular
U
محلی
precise
U
معین
auxiliaries
U
معین
adjutants
U
معین
ledger
U
معین
given
U
معین
regulars
U
معین
ledgers
U
معین
regular
U
معین
rubicon
U
حد معین
accessory
U
معین
ancillary
U
معین
punctual
U
معین
adjutant
U
معین
determinate
U
معین
indeterminate
U
نا معین
certain
U
معین
accessorial
U
معین
fixed
U
معین
specifics
U
معین
specific
U
معین
specified
U
معین
subsidiaries
U
معین
adjutor
U
معین
definite
U
معین
settled
U
معین
ally
U
معین
auxiliary
U
معین
limiting
U
معین
allying
U
معین
subsidiary
U
معین
local security
U
تامین محلی
local variable
U
متغیر محلی
ordinance
U
مقررات محلی
local purchase
U
خرید محلی
local terminal
U
ترمینال محلی
local storage
U
انباره محلی
local terminal
U
پایانه محلی
local store
U
ذخیره محلی
dialects
U
زبان محلی
indigenous industries
U
صنایع محلی
brogue
U
لهجه محلی
territorial
U
محلی منطقهای
ordinances
U
مقررات محلی
localized
U
محلی - محصوربهیکمحل
patters
U
لهجه محلی
pattering
U
لهجه محلی
pattered
U
لهجه محلی
patter
U
لهجه محلی
dialect
U
زبان محلی
local time
U
زمان محلی
local time
U
وقت محلی
local vertical
U
قائم محلی
localism
U
اصطلاح محلی
provincialism
U
محلی اندیشی
costumes
U
لباس محلی
costume
U
لباس محلی
brogues
U
لهجه محلی
local loop
U
حلقه محلی
local intelligence
U
هوش محلی
local area network
U
شبکه محلی
local authority
U
انجمن محلی
places
U
در محلی گذاردن
local procurement
U
خرید محلی
domestic economy
U
اقتصاد محلی
parish council
U
شورای محلی
local paper
U
روزنامه محلی
legman
U
خبرنگار محلی
local investigation
U
تحقیق محلی
local mode
U
باب محلی
local national
U
سکنه محلی
kangoroo court
U
دادگاه محلی
off
U
از محلی بخارج
local network
U
شبکه محلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com