Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
one after a
U
یکی درپی دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kentish fire
U
محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
continual
U
پی درپی
vomiturition
U
قی پی درپی
continuate
U
پی درپی
successive
U
پی درپی
after
U
درپی
hand running
U
پی درپی
continuum
U
پی درپی
consecutive
U
پی درپی
steadied
U
پی درپی مداوم
steadying
U
پی درپی مداوم
steady
U
پی درپی مداوم
trilcgy
U
سه تراژدی پی درپی
fusillade
U
اتش پی درپی
steadiest
U
پی درپی مداوم
what is he seeking?
U
درپی چیست
batter
U
پی درپی زدن
steadies
U
پی درپی مداوم
batters
U
پی درپی زدن
prowled
U
درپی شکار گشتن
crepitate
U
انفجار پی درپی کردن
insufflate
U
پی درپی روح دمیدن در
prowl
U
درپی شکار گشتن
prowling
U
درپی شکار گشتن
prowls
U
درپی شکار گشتن
flux
U
گداز تغییرات پی درپی
bobble
U
پی درپی اشتباه کردن
bobbles
U
پی درپی اشتباه کردن
scrounge around
<idiom>
U
درپی چیزی گشتن
no end
<idiom>
U
پی درپی بدون توقف
attending
U
درپی چیزی بودن
harasses
U
حملات پی درپی کردن
attend
U
درپی چیزی بودن
attends
U
درپی چیزی بودن
harass
U
حملات پی درپی کردن
hand on
U
پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
pelts
U
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelted
U
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
turkeys
U
3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkey
U
3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
to goon a wild goose chase
U
درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
pelt
U
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
drive volley
U
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
bottom bouncing
U
ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
keep on at a person
U
کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
to thrash out the truth
U
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
nurses
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nurse
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weaves
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
plutonic theory
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
gather shot
U
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
chirruped
U
جیک جیک پی درپی
chirrups
U
جیک جیک پی درپی
chirrup
U
جیک جیک پی درپی
chirruping
U
جیک جیک پی درپی
another
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
t' other
U
دیگری
tother
U
دیگری
third
U
به دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
other
U
متفاوت دیگری
others
U
متفاوت دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
at second hand
U
از قول دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
onother's money
U
پول دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
suffragan
U
تابع منطقه یاقسمت دیگری
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transmutation
U
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
global
U
را با دیگری در متن عوض میکند
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
globally
U
را با دیگری در متن عوض میکند
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com