Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailing vessel
U
کشتی بادبانی
sailer
U
کشتی بادبانی
crewed
U
کارکنان کشتی
crewing
U
کارکنان کشتی
crew
U
کارکنان کشتی
crews
U
کارکنان کشتی
coxswain
U
پیشکار کارکنان کشتی
galley
U
کشتی پارویی یا بادبانی قرون وسطی
galleass
U
کشتی بادبانی و پارویی بزرگ قرون 71 و 81
slop chest
U
صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
galleons
U
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleon
U
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
wrestling
U
کشتی
boarded
U
کشتی
ark
U
کشتی
hulk
U
کشتی
vessel
U
کشتی
board
U
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
vessels
U
کشتی
hulks
U
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
on shipboard
U
در کشتی
bottom
U
کشتی
aft
U
در پس کشتی
argo
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
by water
U
با کشتی
carina
U
کشتی
carinae
U
کشتی
flat
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
on the sea
U
در کشتی
on the water
U
در کشتی
catch
U
کشتی کج
collier
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
puppis
U
کشتی دم
foreship
U
سر کشتی
afloat
U
در کشتی
ships
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
deck
U
پل کشتی
decked
U
پل کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
ship
کشتی
to take ship
U
با کشتی بردن
patrol
U
کشتی اکتشافی
berthed
U
خوابگاه کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
patrolled
U
کشتی اکتشافی
berth
U
خوابگاه کشتی
topsldes
U
بادخوربدنه کشتی
training ship
U
کشتی اموزشی
towboat
U
کشتی یدک کش
battleships
U
کشتی جنگی
battleship
U
کشتی جنگی
tramp vessel
U
کشتی ازاد
docks
U
تعمیرگاه کشتی
patrolling
U
کشتی اکتشافی
patrols
U
کشتی اکتشافی
aboard
U
روی کشتی
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
wrech
U
کشتی شکسته
naval
U
وابسته به کشتی
navies
U
کشتی جنگی
navy
U
کشتی جنگی
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
wrech
U
کشتی شکستگی
berthing
U
خوابگاه کشتی
galley
U
اشپزخانه کشتی
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
tramp steamer
U
کشتی ازاد
flagships
U
کشتی دریادار
stern
U
عقب کشتی
sterner
U
عقب کشتی
sternest
U
عقب کشتی
strand
U
به گل نشستن کشتی
sterns
U
عقب کشتی
boat
U
کشتی کوچک
boats
U
کشتی کوچک
flagship
U
کشتی دریادار
bosuns
U
افسر کشتی
war ship
U
کشتی جنگی
berths
U
خوابگاه کشتی
wrestling match
U
مسابقه کشتی
war vessel
U
کشتی جنگی
wresthing match
U
مسابقه کشتی
wrestling
U
کشتی گیری
cargo
U
محموله کشتی
tonnage
U
فرفیت کشتی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
fob
U
تحویل کشتی
bosun
U
افسر کشتی
shipbuilding
U
کشتی سازی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
HMS
U
کشتی انگلیسی
drillship
کشتی حفاری
To launch a ship (boat).
U
کشتی به آب انداختن
bos'n
U
افسر کشتی
cargoes
U
محموله کشتی
shipwreck
U
کشتی شکستگی
dock
U
تعمیرگاه کشتی
wrecking
U
کشتی شکستگی
bulkhead
U
تیغه در کشتی
wrecks
U
کشتی شکستگی
troopship
U
کشتی سرباز بر
propeller
U
پروانه کشتی
docked
U
تعمیرگاه کشتی
wrecked
U
کشتی شکسته
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
shipwrecks
U
کشتی شکستگی
dockyards
U
تعمیرگاه کشتی
wreck
U
کشتی شکستگی
ship's master
U
افسرارشد کشتی
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
hermaphrodite brig
U
کشتی دو دگله
sea fight
U
جنگ کشتی ها
sea anchor
U
لنگر کشتی
screwpropeller
U
پروانه کشتی
ice breaker
U
کشتی یخ شکن
icebreaker
U
کشتی یخ شکن
imbark
U
در کشتی گذاشتن
in the hold
U
در انبار کشتی
inboard
U
داخل کشتی
jerque
U
بازرسی کشتی
kedge
U
تغییرجهت کشتی
keel shaped
U
شبیه ته کشتی
kelson or keelson
U
سقف ته کشتی
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
sea gauge
U
اب نشین کشتی
doutful category
U
کشتی مشکوک
dressing ship
U
تزیین کشتی
exs
U
تحویل از کشتی
ship safety
U
سلامت کشتی
ship propeller
U
پروانه کشتی
ferry boat
U
کشتی گذاره
ship papers
U
اسناد کشتی
fire ship
U
کشتی اتش زن
flag ship
U
کشتی پیشرو
flying dutchman
U
شبح کشتی
ship handling
U
مانور با کشتی
ship building
U
کشتی سازی
foreship
U
دماغه کشتی
seaway
U
مسیر کشتی
greco roman
U
کشتی فرنگی
lading
U
بار کشتی
roadstead
U
کشتی گاه
large ship
U
کشتی بزرگ
midships
U
در میان کشتی
motor vessel
U
کشتی موتوری
named vessel
U
کشتی مشخص
naval war
U
جنگ با کشتی
noah ark
U
کشتی نوح
pleasure boat
U
کشتی تفرجی
noah's a
U
کشتی نوح
ocean greyhound
U
کشتی تندرو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com