English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iceneedle U یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diatomite U ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
binders U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binder U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
wet filter U فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
glassine U نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
thick U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker U طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary U بین ذرات در داخل ذرات
filigree U تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
avalanche U هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد
avalanches U هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد
alfresco U درهوای ازاد
outdoor U درهوای ازاد
outdoors U درهوای ازاد بیرون
bedding U رشد کننده درهوای ازاد
hedge school U مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
frostbiter U قایق مخصوص حرکت درهوای سرد
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
precieux U فریف
precieuse U فریف
svelt U فریف
mignon U فریف
svelte U فریف
delicate U فریف
subtile U فریف
chichi U فریف
pindling U فریف
finest U فریف
fined U فریف
fine U فریف
minikin U فریف
slender U فریف
elegant U فریف
superfine U بسیار فریف
tinnily U بطور فریف
elegant maners U اطوار فریف
fine adjustment U تنظیم فریف
fine boring U سوراخکاری فریف
airy-fairy U فریف و لطیف
fine structure U استخوانبندی فریف
wiredrawn U طویل و فریف
sheer U مستقیما فریف
fine skill U مهارت فریف
fine structure U ساختار فریف
hyperfine U فوق فریف
high grade zink U زینک فریف
elegant style U انشا فریف
in miniature U بطور فریف
aesthetically U فریف طبع
aesthetic U فریف طبع
quaint U خیلی فریف
lenis U رقیق فریف
crystals U شفاف
lucid U شفاف
pellucid U شفاف
perspicuous U شفاف
clear U شفاف
hyaline U شفاف
clearer U شفاف
clearest U شفاف
transparently U شفاف
nitid U شفاف
transparent U شفاف
crystal U شفاف
translucid U شفاف
overlaying U شفاف
clear ice U یخ شفاف
clears U شفاف
glaze ice U یخ شفاف
crystalline U شفاف
transparency U شفاف
diaphanous U شفاف
overlays U شفاف
transparencies U شفاف
overlay U شفاف
transpicuous U شفاف
finely U بطورعالی یا فریف یا ریز
dainty U هر چیز فریف و عالی
finesse U ضربه فریف و ماهرانه
capillaries U فریف عروق شعریه
serrulated U دارای دندانههای فریف
fret saw U اره فریف کاری
capillary U فریف عروق شعریه
fretsaw U اره فریف کاری
hyperfine structure U ساختار فوق فریف
sheer U پارچه فریف حریری
serrulate U دارای دندانههای فریف
fimbrillate U دارای ریشه فریف
edition de luxe U چاپ فریف یا تجملی
fine miscle movement U حرکت فریف عضلانی
nobby U فریف خیلی شیک
commercial light gage sheet U ورق فریف تجارتی
fine motor skills U مهارتهای حرکتی فریف
floc U کلالهای ازرشتههای فریف
fine boring machine U دستگاه مته فریف
supersubtle U فوق العاده فریف
davenport U یکنوع میزتحریر فریف
lucidity U شفاف بودن
amorphous U غیر شفاف
translucent U نیم شفاف
sleek U صاف شفاف
clear picture U تصویر شفاف
tumbler U لیوان [شفاف]
sharp picture U تصویر شفاف
sharp image U تصویر شفاف
sleekest U صاف شفاف
sleeker U صاف شفاف
hyaloid U زجاجی شفاف
clearer U شفاف زدودن
semitranslucent U نیمه شفاف
semitransparent U نیمه شفاف
opaque U غیر شفاف
clearest U شفاف زدودن
shellac U لاک شفاف
clears U شفاف زدودن
fluoresce U شفاف شدن
clear varnish U لاک شفاف
translucid U شفاف کننده
transparent color U رنگ شفاف
transluscent U نیم شفاف
semiopaque U نیمه شفاف
semigloss U نیمه شفاف
black ice U یخ شفاف روی اب
translucent U نیمه شفاف
clear U شفاف زدودن
ingredients U ذرات
ingredient U ذرات
reticulated U دارای شبکه سه بعدی فریف
wire gauze U تور فریف سیم مانند
rugulose U دارای چینهای فریف وکوچک
penicillate U دارای شبکه توری فریف
plumulate U دارای پرهای فریف و ریز
fluoroscope U صفحه شفاف رادیوسکپی
elucidate U توضیح دادن شفاف
elucidated U توضیح دادن شفاف
elucidating U توضیح دادن شفاف
elucidates U توضیح دادن شفاف
in petto U سری بصورت خیلی ریز و فریف
curvacious U دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
cambric U نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
curvaceous U دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
h.f.s U structure hyperfine ساختار فوق فریف
wirespun U زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
intermolecular U در داخل ذرات
denseness U تراکم ذرات
radioactive rays U ذرات رادیواکتیو
barrier penetration by particles U نفوذ ذرات در سد
roily U پر از ذرات رسوبی
fundamental particles U ذرات بنیادی
blood corpuscles U ذرات خون
cosmic particles U ذرات کیهانی
molecular attracticm U جاده ذرات
weight of solids U وزن ذرات
metal foulings U ذرات فلز
intermolecular U بین ذرات
particle physics U فیزیک ذرات
elementary particles U ذرات بنیادی
allergen U ذرات الرژی زا
planetesimal U ذرات سیارهای
sand blasting U ذرات سنگ
mignonette U یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin U توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
emulsioned U ذرات چربی دراب
effective size of grain U قطر موثر ذرات
absorption of charged particles U جذب ذرات باردار
pollinium U توده ذرات گرده گل
thershold temperature U استانه دمای ذرات
segregation U تفکیک ذرات بتن
emulsioning U ذرات چربی دراب
emulsions U ذرات چربی دراب
cascade impactor U دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
particle physics U فیزیک ذرات اتمی
scattering of alpha particles U پراکندگی ذرات الفا
planetesimal hypothesis U فرضیه ذرات سیارهای
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
emulsion U ذرات چربی دراب
particulate U دارای ذرات ریز
dioptrics U مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
Cellophane U لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
isometric U دارای ذرات ریز متساوی
emulsifies U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
leucocytosis U افزودگی ذرات سفید خون
emulsified U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
granulate U دارای ذرات ریز کردن
isometrics U دارای ذرات ریز متساوی
cohesion U التصاق یا قوه جاذبه ذرات
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
dispersion U متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com