English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
less than release unit U یکان منتظر حمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
Other Matches
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
waiter U منتظر
expectant of U منتظر
anticipator U منتظر
waiters U منتظر
anticipant U منتظر
waiting U منتظر
wistful U منتظر
trray U منتظر
anticipatory U منتظر
inexpectant U نا منتظر
awaiting U منتظر بودن
awaits U منتظر بودن
abhide U منتظر بودن
trray U منتظر شدن
await U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i await you U منتظر شما هستم
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
to look for anything U منتظر چیزی شدن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
on deck U دونده منتظر نوبت
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
abides U منتظر شدن وفا کردن
abided U منتظر شدن وفا کردن
abide U منتظر شدن وفا کردن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
queueing U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queued U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
sequential access U صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
queues U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
buffer U فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
queued U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
qsam U صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
inputted U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input U دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
units U یکان
formation U یکان
unit U یکان
singly U یکان یکان
contentions U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contention U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
detached unit U یکان مامورشده
designator code U کد تشخیص یکان
advance gruard U یکان جلودار
composite unit U یکان مختلط
command strength U استعداد یکان
administrative command U یکان اداری
train U عقبه یکان
combatcommand U یکان رزمی
combined arms U یکان مرکب
cavalry unit U یکان سوارزرهی
combined command U یکان مرکب
beach organization U یکان ساحلی
base unit U یکان مبنا
base unit U یکان پایگاهی
command net U شبکه یکان
air command U یکان هوایی
combat , echelon U یکان رزمی
distinguished unit U یکان ممتاز
divisional unit U یکان لشگری
logistical command U یکان لجستیکی
major command U یکان عمده
march unit U یکان راهپیمایی
motor unit U یکان موتوری
muster book U دفتروقایع یکان
naval activity U یکان دریایی
tactical command U یکان تاکتیکی
organization chart U نمودارسازمان یکان
paratroop U یکان چترباز
support command U یکان پشتیبانی
single unit U یکان مستقل
single unit U یکان منفرد
shock troops U یکان ضربت
retraining command U یکان بازاموزی
service unit U یکان خدمات
troop unit U یکان سربازدار
troop basis U مبنای یکان
exempted station U یکان مخصوص
fire unit U یکان اتش
first seargeant U سرگروهبان یکان
force basis U مبنای یکان
frontalier U یکان مرزی
intercommand U بین یکان
identification code U کدشناسایی یکان
installation type U نوع یکان
joint command U یکان مشترک
unit training U اموزش یکان
unit train U بنه یکان
unit supply U تدارکات یکان
unit structure U استخوانبندی یکان
unit structure U سازمان یکان
troop unit U یکان صنفی
service force U یکان خدمات
mobility U تحرک یکان
designations U اسم یکان
straggler U گم شده از یکان
straggler U دورافتاده از یکان
trains U عقبه یکان
stragglers U گم شده از یکان
trains U بنه یکان
trained U عقبه یکان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com