English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
organisations U یکان قسمت
organization U یکان قسمت
organizations U یکان قسمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
service U قسمت یکان
serviced U قسمت یکان
organic U مربوط به یک قسمت یا یکان
force U یکان قسمت نظامی
forces U یکان قسمت نظامی
forcing U یکان قسمت نظامی
activities U قسمت یکان
activity U قسمت یکان
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
installation property book U دفتر دارایی قسمت یا یکان
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
Other Matches
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
unit U یکان
formation U یکان
units U یکان
singly U یکان یکان
boundary U حدود یکان
single unit U یکان مستقل
troop basis U مبنای یکان
troop unit U یکان صنفی
joint command U یکان مشترک
single unit U یکان منفرد
sergeant U سرگروهبان یکان
boundaries U حدود یکان
retraining command U یکان بازاموزی
motorized U یکان موتوری
service force U یکان خدمات
installation type U نوع یکان
mixed U یکان مختلط
stragglers U دورافتاده از یکان
intercommand U بین یکان
service unit U یکان خدمات
shock troops U یکان ضربت
troop unit U یکان سربازدار
sergeants U سرگروهبان یکان
logistical command U یکان لجستیکی
pertinent U یکان لاحق
mobility U تحرک یکان
march unit U یکان راهپیمایی
naval activity U یکان دریایی
motor unit U یکان موتوری
organization chart U نمودارسازمان یکان
paratroop U یکان چترباز
tactical command U یکان تاکتیکی
support command U یکان پشتیبانی
strangle U دورافتادن از یکان
separates U یکان مستقل
separated U یکان مستقل
separate U یکان مستقل
stragglers U گم شده از یکان
major command U یکان عمده
straggler U دورافتاده از یکان
organic U یکان سازمانی
straggler U گم شده از یکان
muster book U دفتروقایع یکان
base unit U یکان مبنا
unit training U اموزش یکان
exempted station U یکان مخصوص
mechanized U یکان مکانیزه
active U یکان کادر
designator code U کد تشخیص یکان
advance gruard U یکان جلودار
administrative command U یکان اداری
presence U فرستی در یکان
detached unit U یکان مامورشده
unit train U بنه یکان
designation U اسم یکان
beach organization U یکان ساحلی
first seargeant U سرگروهبان یکان
composite unit U یکان مختلط
force basis U مبنای یکان
fire unit U یکان اتش
base unit U یکان پایگاهی
frontalier U یکان مرزی
command strength U استعداد یکان
organizational U یکان سازمانی
command net U شبکه یکان
designations U اسم یکان
identification code U کدشناسایی یکان
combined command U یکان مرکب
combined arms U یکان مرکب
combat , echelon U یکان رزمی
air command U یکان هوایی
combatcommand U یکان رزمی
trained U بنه یکان
trained U عقبه یکان
train U عقبه یکان
trains U بنه یکان
trains U عقبه یکان
cavalry unit U یکان سوارزرهی
unit supply U تدارکات یکان
unit structure U استخوانبندی یکان
divisional unit U یکان لشگری
unit structure U سازمان یکان
composite U یکان مختلط
train U بنه یکان
composite U یکان مرکب
distinguished unit U یکان ممتاز
parent U یکان اولیه
parent U یکان لاحق
passive element U یکان غیر فعال
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
detached unit U یکان جدا شده
permanent oppointment U اختصاص دایمی به یک یکان
permanent party U جمعی دایمی یکان
commands U یکان قرارگاه عمده
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
direct support unit U یکان پشتیبانی مستقیم
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
commanded U یکان قرارگاه عمده
command U یکان قرارگاه عمده
communication chief U رئیس مخابرات یکان
distinguished unit citation U نشان لیاقت یکان
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
requesting unit U یکان تقاضا کننده
command budget estimate U براورد بودجه یکان
command axis U محور حرکت یکان
search attack unit U یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
combat support arms U یکان پشتیبانی رزمی
safety officer U افسر تامین یکان
service force U یکان خدماتی دریایی
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
security council U شورای حفافتی یکان
requesting unit U یکان درخواست کننده
dispersion U تفرقه گسترش یکان
command issuing office U دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
link U ملحق شدن دو یکان
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
unit kilometer U مصرف کیلومتری یکان
command liaison U شبکه رابط یکان
stand bearer U پرچم دار یکان
beach unit U یکان تهیه بارانداز
staging unit U یکان بارگیری کننده
beachmaster's unit U یکان لجستیک ساحلی
property book U دفتر دارایی یکان
cavalry unit U یکان سوار نظام
land tail U باقیمانده زمینی یکان
intransit U یکان در حال حرکت
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
type face U نوع چرخش یکان
frontalier U جزو یکان مرزی
type face U نوع ارایش یکان
force structure U استخوان بندی یکان
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
identification code U رمز معرف یکان
mountaineer U یکان کوهستانی کوهنورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com