English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
exterritorial U برون مرزی
extraterritoriality U برون مرزی
extraterritorial U برون مرزی
oversea U برون مرزی
exterritoriality U حقوق برون مرزی
extraterritoriality U حقوق برون مرزی
high seas U ابهای برون مرزی
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
frontalier U یکان مرزی
frontalier U جزو یکان مرزی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
oversea U خارج از کشور
abroad خارج از کشور
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
outbound cargo U بار خارج از کشور
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
internally or abroad U در داخل و خارج [از کشور]
to go abroad U به خارج [از کشور] رفتن
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
not valid abroad U در خارج [از کشور] معتبر نیست
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
blocked cuurency U پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
noncontiguous facility U تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
freedom of seas U ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
borderline U مرزی
bordering U خط مرزی
bordered U خط مرزی
border U خط مرزی
mete U : خط مرزی
paralic U مرزی
boundaries U مرزی
boundary U مرزی
marginal U مرزی
borderline schizophrenia U اسکیزوفرنی مرزی
boundar trench U نهرچه مرزی
borderline state U حالت مرزی
frontier treaty U معاهده مرزی
boundary conditions U شرایط مرزی
rubicon U مرز خط مرزی
boundary trench U نهرچه مرزی
cleavage plane U سطح مرزی
boundary surface U سطح مرزی
boundary layer U لایه مرزی
marginal test U ازمون مرزی
marginal consciousness U هشیاری مرزی
marginal check U برسی مرزی
marginal check U مقابله مرزی
marchland U زمین مرزی
boundary effect U اثر مرزی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
mete U سنگ مرزی
frontalier U نیروهای مرزی
critical frequency U فرکانس مرزی
outpost U پایگاه مرزی
marginal checking U بررسی مرزی
outposts U پایگاه مرزی
frontier U خط فاصل مرزی
border installations U تاسیسات مرزی
border land U زمین مرزی
border stone U سنگ مرزی
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
laminar boundary layer U لایه مرزی خطی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
surface boundary layer U لایه مرزی سطح
terry U سربازمدافع مرزی انگلیس
borderline mental deficiency U نقص عقلی مرزی
catchment U حوزه ابریز مرزی
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
inland U درون مرزی داخله
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
bridge U پل فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
commandership U فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
executive branch U فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
commands U فرماندهی
commandantship U فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
commanded U فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
command U فرماندهی
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
command net U شبکه فرماندهی
tactical command ship U ناو فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
command mode U حالت فرماندهی
command channels U ردههای فرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
command language U زبان فرماندهی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
command group U گروه فرماندهی
unified command U فرماندهی متحد
support command U فرماندهی پشتیبانی
oldman U مقام فرماندهی
commandery U مقام فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
supreme U فرماندهی عالی
area command U فرماندهی منطقه
headquarters U مرکز فرماندهی
headquarters U قرارگاه فرماندهی
air command U فرماندهی هوایی
administrative command U فرماندهی اداری
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
high command U فرماندهی عالی
command posts U پاسگاه فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
command post U پست فرماندهی
base command U فرماندهی پایگاه
flag ship U ناو سر فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
commander's call U در اختیار فرماندهی
commander's estimate U براورد فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
commodity command U فرماندهی اماد
continuity of command U مداومت فرماندهی
bridge U پل فرماندهی کشتی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com