Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
staging unit
U
یکان بارگیری کننده
embarkation element
U
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
loading
U
بارگیری مهمات درهواپیما
preload loading
U
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
wet storage
U
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul
U
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order
U
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading
U
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading
U
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
sick call
U
صف بیماران
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
medical evacuation
U
تخلیه بیماران
sick list
U
صورت بیماران
lazaretto
U
اسایشگاه بیماران فقیروجذامی
clearing station
U
ایستگاه تخلیه بیماران
air movement of patients
U
ترابری هوایی بیماران
wardroom
U
سالن بیماران بیمارستان
diet kitchen
U
اشپزخانه بیماران فقیر
lazaret
U
اسایشگاه بیماران فقیروجذامی
clearing station
U
پست تخلیه بیماران
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
evacuees
U
بیماران تخلیه شده پزشکی
air movement of patients
U
ترابری بیماران از طریق هوا
evacuee
U
بیماران تخلیه شده پزشکی
basic relay post
U
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
staging
U
اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
hospitaler
U
فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
Do you have ... for diabetics?
آیا شما ... برای بیماران قند دارید؟
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
littered
U
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
night light
U
شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
litter
U
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
littering
U
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
litters
U
محمل برانکار یا چاچوبی که بیماران را با ان حمل میکنند اشغال
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
wards
U
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
ward
U
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
shipping
U
بارگیری
burdening
U
بارگیری
stowage
U
بارگیری
loading
U
بارگیری
material handling bridge
U
پل بارگیری
charging
U
بارگیری
loading bridge
U
پل بارگیری
well deck
U
پل بارگیری
quays
U
سکوی بارگیری
download
U
بارگیری پایین
loading chart
U
جدول بارگیری
charging car
U
واگن بارگیری
pack saddle
U
زین بارگیری
loading point
U
نقطه بارگیری
loading diagram
U
دیاگرام بارگیری
load lines
U
علایم بارگیری
loading facilities
U
وسایل بارگیری
roll on/roll off
U
بارگیری- تخلیه
pallets
U
کفه بارگیری
plimsol mark
U
مارک بارگیری
frequency loading
U
بارگیری فرکانسی
line charging capacity
U
فرفیت بارگیری خط
line charging current
U
جریان بارگیری خط
load factor
U
ضریب بارگیری
loading apron
U
نوار بارگیری
quay
U
سکوی بارگیری
embarkation table
U
جدول بارگیری
loading bucket
U
سطل بارگیری
embarkation area
U
محوطه بارگیری
pallet
U
کفه بارگیری
accumulator charge
U
بارگیری اکومولاتور
loading rack
U
سکوی بارگیری
magnetic loading
U
بارگیری مغناطیسی
commercial loading
U
بارگیری تجارتی
pallete
U
کفه بارگیری
bulk loading
U
بارگیری در مخازن
charging crane
U
جرثقیل بارگیری
on berth
U
ناوحاضربه بارگیری
charging wharf
U
اسکله بارگیری
loading table
U
جدول بارگیری
carburizing pot
U
فرف بارگیری
cargo net
U
تور بارگیری
bucket charging
U
بارگیری با سطل
loading time
U
زمان بارگیری
pre loading
U
بارگیری اولیه
loading scale
U
مقیاس بارگیری
loading site
U
سکوی بارگیری
ammunition loading line
U
خط بارگیری مهمات
point of loading
U
نقطه بارگیری
plimsol mark
U
علایم بارگیری
loading site
U
محل بارگیری
deadweight
U
تناژ بارگیری
loading station
U
ایستگاه بارگیری
pick up and delivery
U
بارگیری و تحویل
charging berth
U
اسکله بارگیری
Loading and unloading.
U
بارگیری وتخلیه
laden
U
بارگیری شده
stows
U
بارگیری کردن
stowing
U
بارگیری کردن
loading
U
فرفیت بارگیری
loads
U
فرفیت بارگیری
aprons
U
محوطه بارگیری
load
U
بارگیری مهمات
stow
U
بارگیری کردن
loads
U
بارگیری کردن
loads
U
بارگیری مهمات
well deck
U
عرشه بارگیری
load
U
بارگیری کردن
apron
U
محوطه بارگیری
stowed
U
بارگیری کردن
stowage
U
بارگیری و باراندازی
roll-on/roll-off
U
بارگیری- تخلیه
load
U
فرفیت بارگیری
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
actual obligated space
U
محل یا جا در بارگیری دریایی
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
cargo port
U
دریچه بارگیری ناو
embarkation table
U
جدول قابلیت بارگیری
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
loading list
U
لیست بارگیری خودرو
stevedores
U
بارگیری وباراندازی کردن
charge and discharge
U
محل بارگیری و باراندازی
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
bulk loading
U
بارگیری مخزن به طور یک جا
loading chart
U
طرح بارگیری هواپیما
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
commodity loading
U
بارگیری کالاهای مختلف
stevedore
U
بارگیری وباراندازی کردن
initial program load
U
بارگیری برنامه اغازی
ingot charging crane
U
جراثقال بارگیری شمش
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
tactical loading
U
بارگیری رزمی یا جنگی
horizontal loading
U
بارگیری افقی کشتیها
loading space
U
فضای قابل بارگیری
shiping agent
U
کارگزار بارگیری کشتی
charging side
U
محل بارگیری کوره
bulk load method
U
روش بارگیری با بارقوال
bulk load method
U
روش استفاده از بارگیری قوال
stevedore
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
accessorial services
U
خدمات بارگیری و تخلیه بار
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
base loading
U
بارگیری انجام شده در پایگاه
The ship is loading.
U
کشتی درحال بارگیری است
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
embarkation order
U
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
stevedore
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
drayage
U
هزینه بارگیری وبار اندازی
palletetisation
U
درکفه بارگیری قرار دادن
capacity load
U
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
laydays
U
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on
U
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
free in and out
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
bridge plate
U
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
lay day
U
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
U
روز بارگیری وباراندازی کشتی
despatch money
U
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
lading
U
بارگیری عمل بار کردن
loading ramp
U
راهروی شیب دار بارگیری
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
port
U
شراب شیرین بارگیری کردن
lighterage
U
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
roll on roll off
U
روش بارگیری مستقیم ناو
p&d
U
delivery and up pick بارگیری و تحویل
railway end
U
پل سکوی بارگیری راه اهن
reloadable control storage
U
انباره با کنترل بارگیری مجدد
mutilation table
U
جدول راهنمای بارگیری خودروها
fio
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
despatch money
U
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
loading
U
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
drayage
U
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
portcall
U
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com