English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to know for certain U یقین داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sureas a gun U یقین
positivism U یقین
sure U یقین
surer U یقین
certainties U یقین
certain U یقین
positivity U یقین
surest U یقین
surefire U یقین
certitude U یقین
certainty U یقین
to make sure U یقین کردن
to make no doubt U یقین بودن
positive U یقین عملی
surest U ازروی یقین
to feel sure U یقین بودن
to know for certain U یقین دانستن
surer U ازروی یقین
sure U ازروی یقین
positive U یقین معین
you bet U یقین داشته باش
sure enough U میتوان یقین کردکه
avers U از روی یقین گفتن
averring U از روی یقین گفتن
averred U از روی یقین گفتن
aver U از روی یقین گفتن
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
irrationlism U اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear U داشتن
to have possession of U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
bears U در بر داشتن
bears U داشتن
owns U داشتن
bear U در بر داشتن
owning U داشتن
to be feverish U تب داشتن
wanted U کم داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
want U کم داشتن
redolence U بو داشتن
possessing U داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
relieving U داشتن
doubting U شک داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
lack U کم داشتن
lacked U کم داشتن
doubt U شک داشتن
lacks U کم داشتن
have U داشتن
doubted U شک داشتن
having U داشتن
lackvt U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
to hold a meeting U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
intercommon U داشتن
doubts U شک داشتن
lasted U دوام داشتن
lasts U دوام داشتن
bestowing U ارزانی داشتن
bestows U ارزانی داشتن
last U دوام داشتن
suspending U معوق داشتن
overlap U اصطکاک داشتن
overlap U اشتراک داشتن
suspends U معوق داشتن
hunger U اشتیاق داشتن
suspend U معوق داشتن
correlation U ارتباط داشتن
bestow U ارزانی داشتن
bestowed U ارزانی داشتن
affording U استطاعت داشتن
value U گرامی داشتن
values U گرامی داشتن
abhor U تنفر داشتن از
abhorred U تنفر داشتن از
affords U استطاعت داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
overlaps U اصطکاک داشتن
valuing U گرامی داشتن
abhorring U تنفر داشتن از
overlapped U اشتراک داشتن
abhors U تنفر داشتن از
overlapped U اصطکاک داشتن
abhor بیم داشتن از
represent U نمایندگی داشتن
desiring U میل داشتن
declare U افهار داشتن
declares U افهار داشتن
declaring U افهار داشتن
may U امکان داشتن
like U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
rolled U تلاطم داشتن
roll U تلاطم داشتن
confides U اعتماد داشتن به
desires U میل داشتن
rolls U تلاطم داشتن
represented U نمایندگی داشتن
requiring U لازم داشتن
requires U لازم داشتن
required U لازم داشتن
require U لازم داشتن
represents U نمایندگی داشتن
affects U تمایل داشتن
affects U دوست داشتن
desire U میل داشتن
affect U تمایل داشتن
affect U دوست داشتن
confided U اعتماد داشتن به
confide U اعتماد داشتن به
likes U دوست داشتن
wish [would like] U تمایل داشتن
importing U اهمیت داشتن
outclass U برتری داشتن بر
imported U اهمیت داشتن
import U اهمیت داشتن
raises U برپا داشتن
raise U برپا داشتن
outclassed U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
spare U دریغ داشتن
minds U در نظر داشتن
spared U دریغ داشتن
mind U تصمیم داشتن
mind U در نظر داشتن
minding U تصمیم داشتن
minding U در نظر داشتن
fluctuates U نوسان داشتن
fluctuated U نوسان داشتن
fluctuate U نوسان داشتن
debts U بدهی داشتن
debt U بدهی داشتن
minds U تصمیم داشتن
outclassing U برتری داشتن بر
varies U فرق داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
deserve U استحقاق داشتن
believes U گمان داشتن
implies U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
to think [of] U عقیده داشتن
dubitation U تردید داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com