Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
what does it meant
U
یعنی چه چه معنی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neutral soil
U
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
videlicet
U
یعنی
namely
<adv.>
U
یعنی
namely
U
یعنی
videlicet
U
یعنی
that is
U
یعنی
that is to say
U
یعنی
in fact
U
یعنی
scilicet
U
یعنی
to wit
U
یعنی
to wit
<adv.>
U
یعنی
nee
U
یعنی
innuendos
U
یعنی تشریح
innuendoes
U
یعنی تشریح
innuendo
U
یعنی تشریح
dominical
U
یعنی حضرت مسیح
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
an inceptive
U
یعنی میخواهم لرزکنم
the gentle sex
U
جنس لطیف یعنی زن
the fair sex
U
جنس لطیف یعنی زن
strangle
U
در مخابرات یعنی دستگاه
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
dominical
U
وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
quintessence
U
عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
splashed
U
در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
in the dark
U
در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
sauntering
U
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunter
U
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntered
U
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
saunters
U
در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
caveat emptor
U
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
what luck
U
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
punch
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
skip it
U
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
punched
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
karaite
U
عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
squawk flash
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
stop squawk
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
wells
U
در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
orbiting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
spoofer
U
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
tied on
U
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
popeye
U
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
well
U
در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
whats' up
U
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
pogo
U
در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
what state
U
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
squawks
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk low
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawk may day
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawked
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk mike
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
purple
U
در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
state chicken
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
destructive addition
U
عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
stranger
U
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
meaningfully
U
پر معنی
irrationable
U
بی معنی
significantly
U
پر معنی
meaning
U
معنی
neer do well or well
U
بی معنی
significant
U
پر معنی
of no significance
U
بی معنی
significance
U
معنی
meaning less
U
بی معنی
meaningful
U
پر معنی
implication
U
معنی
purport
U
معنی
abstracts
U
معنی
definitions
U
معنی
purporst
U
معنی
purported
U
معنی
purporting
U
معنی
purports
U
معنی
translation
U
معنی
abstract
U
معنی
implications
U
معنی
intendment
U
معنی
insensate
U
بی معنی
hokum
U
بی معنی
signification
U
معنی
fool begged
U
بی معنی
definition
U
معنی
pointless
U
بی معنی
rigmaroles
U
بی معنی
dumb
U
بی معنی
rigmarole
U
بی معنی
irrational
U
بی معنی
meaningless
U
بی معنی
dulls
U
بی معنی
dulling
U
بی معنی
synonymous
U
هم معنی
frothy
U
بی معنی
drifts
U
معنی
unmeaning
U
بی معنی
dullest
U
بی معنی
drift
U
معنی
drifted
U
معنی
dumbest
U
بی معنی
dumber
U
بی معنی
tosh
U
بی معنی
drifting
U
معنی
to explain away
U
معنی
duller
U
بی معنی
dulled
U
بی معنی
innuendo
U
معنی
semantics
U
معنی
witless
U
بی معنی
effect
U
معنی
effected
U
معنی
effecting
U
معنی
equipollent
U
هم معنی
innuendos
U
معنی
innuendoes
U
معنی
dull
U
بی معنی
meanings
U
معنی
abstracting
U
معنی
insignificance
U
بی معنی گری
jargon
U
سخن بی معنی
by extension
U
بابسط معنی
mystic sense
U
معنی رمزی
mal
U
پیشوندی که معنی بد
inexpessive
U
بی اثر بی معنی
synonym
U
واژه هم معنی
synonyms
U
واژه هم معنی
with out rhyme or reason .
U
بی معنی وقافیه
in letter and in spirit
U
ئر لفظ و در معنی
lexical meaning
U
معنی لغوی
significant
U
معنی دار
literal sense
U
معنی لغوی
significantly
U
معنی دار
it does not make sense
U
معنی نمیدهد
inutility
U
اوم بی معنی
twaddle
U
سخن بی معنی
punctual
U
معنی دار
insignificancy
U
بی معنی گری
inept
U
ناجور بی معنی
pith
U
پر معنی وعمیق
modification
U
تصرف در معنی
purport
U
معنی دادن
ideas
U
مقصود معنی
frothily
U
بطوربی معنی
by extension
U
باتعمیم معنی
figurative sense
U
معنی مجازی
fandangle
U
چیزبی معنی
fallal
U
چیزبی معنی
fallal
U
کلمه بی معنی
falderol
U
کلمه بی معنی
falderol
U
چیز بی معنی
falderal
U
چیز بی معنی
dead dog
U
ادم بی معنی
absurd
U
مزخرف بی معنی
meaningful
U
معنی دار
meaningfully
U
معنی دار
meanings
U
معنی دار
idea
U
مقصود معنی
blatherskite
U
سخن بی معنی
moral
U
پند معنی
purported
U
معنی دادن
purporting
U
معنی دادن
abstract noun
U
اسم معنی
purports
U
معنی دادن
grammatical sense
U
معنی دستوری
equivalents
U
مترادف هم معنی
equivalent
U
مترادف هم معنی
intends
U
معنی دادن
intending
U
معنی دادن
intend
U
معنی دادن
amphibolic
U
دارای دو معنی
blat
U
بی معنی و بی ملاحظه
literal
U
معنی اصلی
meaning
U
معنی دار
to this effect
U
باین معنی
ambiguities
U
گنگی معنی
that is to say
U
بدین معنی که
intent
U
معنی منظور
significative
U
معنی دار
ambiguity
U
گنگی معنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com