Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
price as natural ice
U
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
correspondingly
U
بهمان نسبت
same
U
بهمان اندازه
as good as
U
بهمان خوبی
as well
U
بهمان اندازه
similite
U
بهمان طریق
as
U
بهمان اندازه بعنوان مثال
as far as possible
U
تا انجا که میشد
he was ticklish
U
غلغلکش میشد
Dont brag about doing this and that .
U
اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
the big four
U
امریکا و ایتالیااطلاق میشد
big five
U
ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
feeding storm
U
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
psephism
U
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
knight of the post
U
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
mural crown
U
ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
nomothetes
U
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
gorgon
U
یکی ازسه زنی که موهای سرشان مار بوده و هر کس بدانهانگاه میکردسنگ میشد
on the block
<idiom>
U
فروخته شده
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
under the counter
<idiom>
U
مخفیانه فروخته شدن
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
over-the-counter
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
outside
[stock exchange]
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
loss leader
U
کالایی که با ضرر فروخته میشود
fast moving stock
U
کالایی که به سرعت فروخته میشود
over the counter
U
خارج از بورس فروخته شده
ex. dividend
سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
avoirdupois
U
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
thirds
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
bundled software
U
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
third
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
subject to being unsold
U
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
turnover
U
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
at a low price
U
بهای کم
for
U
به بهای
reduced price
U
بهای نازل
fee
U
بهای واحد
probability cost
U
بهای احتمالی
nominal price
U
بهای اسمی
money worth
U
بهای پول
nominal value
U
بهای اسمی
trade price
U
بهای تجارتی
unit price
U
بهای واحد
resonable price
U
بهای عادله
break up price
U
بهای انحلال
reserve price
U
بهای قطعی
all in price
U
بهای کامل
fancy price
U
بهای تفننی
at a great penny worth
U
به بهای زیاد
face value
U
بهای اسمی
cost of construction
U
بهای ساختمان
conversion price
U
بهای تبدیل
cash price
U
بهای نقدی
book value
U
بهای دفتری
break up price
U
بهای تصفیه
fancy price
U
بهای گزاف
foreign excess
U
تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
eric
U
خون بهای ایرلندی
par
U
بهای رسمی سهم
declared value
U
بهای اعلام شده
below par
U
کمتر از بهای اسمی
above par
U
بالاتر از بهای اسمی
retail price
U
بهای خرده فروشی
resale price
U
بهای خرده فروشی
contratual rent
U
اجاره بهای مقطوع
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good
U
بهای کالا را در روی ان نوشتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
coinage
U
طبقه بندی بهای مسکوک
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
cost and freight
U
قیمت و بهای حمل و نقل
share list
U
صورت بهای سهام شرکتها
to take something off and pric
U
اندکی از بهای چیزی کاستن
bundling
U
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles
U
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle
U
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
stoppage in transitu
U
حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
write down
U
تنزل دادن بهای اسمی سهام
to compound
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
sham
U
ساختگی
pinchbeck
U
زر ساختگی
colourable
U
ساختگی
imitation
U
ساختگی
bogus
U
ساختگی
imitations
U
ساختگی
dummies
U
ساختگی
shams
U
ساختگی
fictional
U
ساختگی
dummy
U
ساختگی
make-believe
U
ساختگی
counterfeit
U
ساختگی
make believe
U
ساختگی
counterfeited
U
ساختگی
counterfeiting
U
ساختگی
counterfeits
U
ساختگی
colorable
U
ساختگی
ersatz
U
ساختگی
phoney
U
ساختگی
mocked
U
ساختگی
forged
U
ساختگی
affected
U
ساختگی
spurious
U
ساختگی
made up
U
ساختگی
made-up
U
ساختگی
artificial
U
ساختگی
mocks
U
ساختگی
fictitious
U
ساختگی
factitious
U
ساختگی
phoneys
U
ساختگی
phonies
U
ساختگی
mock
U
ساختگی
whopper
U
ساختگی
whoppers
U
ساختگی
mocking
U
ساختگی
synthetic
U
ساختگی
at par
U
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar
U
بهای قندچیست قند درچه حال است
revalorization
U
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
factitious
U
ساختگی مصنوعی
factitious disorder
U
اختلال ساختگی
contrived scarcity
U
کمیابی ساختگی
factitiousness
U
ساختگی بودن
dummy
U
مصنوعی ساختگی
dummy
U
ادمک ساختگی
dummy
U
ادم ساختگی
dummies
U
مصنوعی ساختگی
dummies
U
ادمک ساختگی
dummies
U
ادم ساختگی
fabricated language
U
زبان ساختگی
dummy stimuli
U
محرکهای ساختگی
dummy variable
U
متغیر ساختگی
dummy instruction
U
دستورالعمل ساختگی
fleuret
U
گل ساختگی کوچک
false
U
ساختگی نادرست
fictive
U
ساختگی افسانهای
dummy argument
U
نشانوند ساختگی
fictitiousness
U
ساختگی بودن
demureness
U
ازرم ساختگی
dummy module
U
رویه ساختگی
synthetic rubber
U
لاستیک ساختگی
artificial intelligence
U
هوش ساختگی
peg-legs
U
پای ساختگی
namby
U
ساختگی و بی مغز
faggot vote
U
رای ساختگی
quacks
U
دروغی ساختگی
wig
U
گیس ساختگی
dummy module
U
برنامه ساختگی
fagot vote
U
رای ساختگی
quacking
U
دروغی ساختگی
wigs
U
گیس ساختگی
quack
U
دروغی ساختگی
pseudoproblem
U
مساله ساختگی
quacked
U
دروغی ساختگی
compose sequence
U
دخشه ساختگی
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
make-up
U
داستان ساختگی
made
U
مصنوع ساختگی
peg-leg
U
پای ساختگی
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
fly book
U
قوطی مگس ساختگی
mim
U
باوقار ساختگی کمرو
false
U
ساختگی غیر واقعی
demurely
U
با ازرم باوقاروشرم ساختگی
venetian pearl
U
مروارید ساختگی توپر
dummy argument
U
ارگومان یا نشانوند ساختگی
artificially
U
بطور مصنوعی یا ساختگی
sham marriage
U
عروسی ساختگی یا دروغی
artificiality
U
مصنوعی یا ساختگی بودن
phony
U
حقه باز ساختگی
padding
U
کلمات یارکوردهای ساختگی
ruise
U
شایعات داستان ساختگی
secundine artem
U
بطور ساختگی یا مصنوعی
curcumin
U
رنگ نارنجی ساختگی
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
non-events
U
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
make up
U
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
pretendedly
U
بطور ساختگی یا بخود بسته
non-event
U
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
apocryphal
U
دارای اعتبار مشکوک ساختگی
computed price
U
قیمت ساختگی معادل administeredprice
goldbrick
U
جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
tea is sold by the kilogramme
U
چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com