English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
road time U زمان عبور از جاده
time distance U زمان عبور ستون
passtime U زمان عبور ستون
road time U زمان حرکت ستون در روی جاده
transit time U زمان عبور
electron transit time U زمان عبور الکترون
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
curfews U زمان قطع عبور و مرور قرق
curfew U زمان قطع عبور و مرور قرق
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
tolled U حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
road clearance U تخلیه جاده
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
road clearance U تخلیه کردن جاده
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
road space U فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
cycle time U زمان
thitherto U تا ان زمان
away U از ان زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
time U زمان
coinstantaneous U هم زمان
timed U زمان
yet U تا ان زمان
time-consuming U زمان بر
zeitgeist U زمان
tempo U زمان
tempos U زمان
clocks U زمان ها
whene'er U هر زمان
terming U زمان
termed U زمان
cotemporaneous U هم زمان
term U زمان
stroke U زمان
simultaneously U در یک زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
stroking U زمان
timepiece U زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time of blowing U زمان دم
period U زمان
time consuming U زمان بر
times U زمان
date U زمان
dates U زمان
periods U زمان
clock U زمان
incidentals time U زمان ضمنی
base period U زمان مبنا
at another time U در زمان دیگری
incidentals time U زمان اتفاقی
slack time U زمان سکون
down time U زمان تلف
installation time U زمان نصب
solar time U زمان شمسی
input time U زمان اولیه
timing U زمان سنجی
in the length of time <adv.> U در طول زمان
inactive time U زمان غیرفعال
solar time U زمان خورشیدی
down time U زمان توقف
time span U فاصله زمان
timing U زمان گیری
time of one's life <idiom> U زمان عالی
inoperative time U زمان کسرخدمت
period U فاصله زمان
period/stretch/lapse of time U فاصله زمان
time period U فاصله زمان
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
time span U دوره زمان
time period U دوره زمان
period/stretch/lapse of time U گذشت زمان
time period U گذشت زمان
down time U زمان بیکاری
timing U زمان احتراق
time span U گذشت زمان
inlet time U زمان ورود
sidereal time U زمان نجومی
sidereal time U زمان ستارههای
period U گذشت زمان
timing U زمان بندی
distribution time U زمان توزیع
period U دوره زمان
dwell idling time U زمان هرزگردی
moment U زمان اهمیت
tea-time U زمان چای
exposure time U زمان نوردهی
timeer U زمان سنج
acceleration time U زمان شتاب
timming U زمان گیری
access time U زمان دستیابی
olden U زمان پیش
training time U زمان تمرین
transfer time U زمان انتقال
time utility U استفاده از زمان
fuze setting U زمان ماسوره
allocated time U زمان نامی
all crash U زمان فوریت
time of disintegration U زمان انفجار
execution time U زمان اجرا
fusing time U زمان ذوب
expected time U زمان تحمل
time perception U ادراک زمان
time slice U قطعه زمان
transit time U زمان گذار
transition time U زمان تحول
transition time U زمان انتقال
variable time U زمان متغیر
vicissitudes of time U انقلابات زمان
wartime U زمان جنگ
adaptation time U زمان انطباق
wait time U زمان انتظار
waiting time U زمان انتظار
within resonable time U طی زمان معقول
word time U زمان کلمه
add time U زمان افزایش
pt U زمان گذشته
PR U زمان حال
licensing hours زمان مجاز
With passage of time . U با گذشت زمان
floor to floor time U زمان اصلی
turn around time U زمان برگشت
exposure time U زمان پرتوگیری
exposure time U زمان پرتودهی
turnaround time U زمان گردش
f. tense U زمان اینده
turnaround time U زمان برگشت
fire time U زمان انفجار
universal time U زمان عام
activity time U زمان هر فعالیت
adverb of time U فرف زمان
zeitgeist U روح زمان
moments U زمان اهمیت
standard time U زمان استانده
handleing time U زمان بررسی
greenwich time U زمان گرینیچ
testing time U زمان ازمایش
the fullness of time U زمان کامل
the past tense U زمان گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
the secular bird U فرید زمان
timers U زمان سنج
association time U زمان تداعی
add time U زمان جمع
head seek time U زمان جستجوی هد
hereunto U تا این زمان
standard time U زمان رسمی
standby time U زمان جانشینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com