Total search result: 201 (18 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
get a word in <idiom> U |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
nothing remains to be told U |
چیزی برای گفتن باقی نمیماند |
 |
 |
measure U |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
 |
 |
to recount something to someone [formal] U |
برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن] |
 |
 |
On the recent developments he had nothing to say. U |
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت. |
 |
 |
a hot potato <idiom> U |
[بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست] |
 |
 |
bread and point U |
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
 |
 |
potatoes and point U |
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
 |
 |
A problem is a chance for you to do your best. U |
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید. |
 |
 |
greshams law U |
زیرا مردم پول بد راخرج میکنند و پول خوب رانگاه می دارند |
 |
 |
cant U |
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن |
 |
 |
talking is not permitted U |
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است |
 |
 |
straight from the shoulder <idiom> U |
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن |
 |
 |
controlling U |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
 |
 |
control U |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
 |
 |
controls U |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
 |
 |
phoneme U |
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا |
 |
 |
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
 |
 |
sass U |
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن |
 |
 |
there is a rush for the papers U |
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند |
 |
 |
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U |
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره] |
 |
 |
trial and error <idiom> U |
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب |
 |
 |
There is talk [mention] of something [somebody] . U |
صحبت از چیزی یا کسی است. |
 |
 |
cats U |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
 |
 |
cat U |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
 |
 |
coach dog U |
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند |
 |
 |
keystroke U |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
 |
 |
bespeak U |
قبلا درباره چیزی صحبت کردن |
 |
 |
yakety-yak <idiom> U |
صحبت زیاد درمود چیزی بیارزش |
 |
 |
says U |
سخن گفتن صحبت کردن سخن |
 |
 |
say U |
سخن گفتن صحبت کردن سخن |
 |
 |
chopsticks U |
میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند |
 |
 |
vetoes U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
 |
 |
vetoing U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
 |
 |
vetoed U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
 |
 |
veto U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
 |
 |
to scramble for something U |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
 |
 |
lay hands on something <idiom> U |
یافتن چیزی |
 |
 |
lay hands on something U |
چیزی را یافتن |
 |
 |
Do the trains connect? U |
[خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار] |
 |
 |
get hold of (someone) <idiom> U |
(برای صحبت)به گیر انداختن شخص |
 |
 |
whiff U |
دروغ در چیزی گفتن |
 |
 |
lay hands on something U |
بر چیزی دست یافتن |
 |
 |
to escape [with something] U |
رهایی یافتن [با چیزی] |
 |
 |
bracket U |
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود |
 |
 |
phoned U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
 |
 |
phoning U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
 |
 |
phone U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
 |
 |
phones U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
 |
 |
discommend U |
با عدم توافق چیزی گفتن |
 |
 |
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U |
سخن گفتن در باره چیزی |
 |
 |
put words in one's mouth <idiom> U |
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن |
 |
 |
to obtaini. on anything U |
درباره چیزی اگاهی یافتن |
 |
 |
(can't) make head nor tail of something <idiom> U |
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی |
 |
 |
cut (someone) off <idiom> U |
اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن |
 |
 |
fourth generation computers U |
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند |
 |
 |
prolog U |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند |
 |
 |
phones U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
 |
 |
phoning U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
 |
 |
phoned U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
 |
 |
telephoning U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
 |
 |
telephone U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
 |
 |
telephoned U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
 |
 |
phone U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
 |
 |
telephones U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
 |
 |
subtend U |
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن |
 |
 |
to get an overview [of something] U |
دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن |
 |
 |
copyrights U |
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند |
 |
 |
pert U |
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند |
 |
 |
copyright U |
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند |
 |
 |
to reach for knowledge U |
برای یافتن |
 |
 |
seek U |
جستجو برای یافتن |
 |
 |
seeking U |
جستجو برای یافتن |
 |
 |
seeks U |
جستجو برای یافتن |
 |
 |
to appreciate something U |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
 |
 |
via U |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
 |
 |
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U |
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند. |
 |
 |
a word or two U |
چند تا کلمه [برای گفتن] |
 |
 |
abjured U |
برای همیشه ترک گفتن |
 |
 |
abjure U |
برای همیشه ترک گفتن |
 |
 |
manual alphabet U |
برای سخن گفتن با کران |
 |
 |
abjures U |
برای همیشه ترک گفتن |
 |
 |
abjuring U |
برای همیشه ترک گفتن |
 |
 |
populate U |
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند |
 |
 |
populating U |
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند |
 |
 |
populates U |
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند |
 |
 |
problem U |
یافتن پاسخ برای مشکلی |
 |
 |
problems U |
یافتن پاسخ برای مشکلی |
 |
 |
to mumble [away] to oneself U |
برای خودشان زیر لب سخن گفتن |
 |
 |
right of search U |
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند |
 |
 |
to ask somebody to say a few words U |
خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند |
 |
 |
hydrostat U |
الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب |
 |
 |
henpeck U |
سعی کردن برای تفوق یافتن |
 |
 |
flag day U |
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند |
 |
 |
feedback U |
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد |
 |
 |
semaphore U |
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند |
 |
 |
if i find an opportunity U |
اگر فرصتی پیداکنم |
 |
 |
head-hunting <idiom> U |
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق |
 |
 |
cross examination U |
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند |
 |
 |
To make ( find , get ) an opportunity . U |
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن |
 |
 |
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> U |
فرصتی را از دست دادن [اصطلاح] |
 |
 |
Should the occasion aris. U |
اگر فرصتی دست دهد |
 |
 |
reach out with an olive branch <idiom> U |
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.] |
 |
 |
reach out with an olive branch U |
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.] |
 |
 |
waiting games U |
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب |
 |
 |
waiting game U |
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب |
 |
 |
diagnostic U |
تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری |
 |
 |
metal oxide semiconductor U |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
 |
 |
chips U |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
 |
 |
chip U |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
 |
 |
queries U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
malfunctions U |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
 |
 |
malfunctioned U |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
 |
 |
query U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
queried U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
querying U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
malfunction U |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
 |
 |
new blood <idiom> U |
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن |
 |
 |
extensions U |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
 |
 |
extension U |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
 |
 |
CD E U |
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد |
 |
 |
rah rah U |
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن |
 |
 |
access time U |
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی |
 |
 |
posted U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
 |
 |
posts U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
 |
 |
post- U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
 |
 |
post U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
 |
 |
tug of war U |
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن |
 |
 |
derivation graph U |
ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است |
 |
 |
TDR U |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
 |
 |
to grieve over anything U |
برای چیزی |
 |
 |
message U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش . |
 |
 |
MTA U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال . |
 |
 |
messages U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش . |
 |
 |
requesting U |
تقاضا برای چیزی |
 |
 |
to grumble at any thing U |
برای چیزی غرغرکردن |
 |
 |
requested U |
تقاضا برای چیزی |
 |
 |
requests U |
تقاضا برای چیزی |
 |
 |
request U |
تقاضا برای چیزی |
 |
 |
inclinable to something U |
مساعد برای چیزی |
 |
 |
look to <idiom> U |
آمادگی برای چیزی |
 |
 |
to answer in the a U |
اری گفتن بله گفتن |
 |
 |
greets U |
درود گفتن تبریک گفتن |
 |
 |
greeted U |
درود گفتن تبریک گفتن |
 |
 |
greet U |
درود گفتن تبریک گفتن |
 |
 |
searchingly U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
 |
 |
searched U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
 |
 |
searching storage U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
 |
 |
search U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
 |
 |
searches U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
 |
 |
asopportunity offers U |
هر وقت فرصتی پیدا شود هر وقت دست بدهد |
 |
 |
distance vector protocols U |
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود |
 |
 |
tests U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
 |
 |
test U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
 |
 |
tested U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
 |
 |
propagated U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
 |
 |
propagate U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
 |
 |
propagates U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
 |
 |
propagating U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
 |
 |
remnants U |
بقیه |
 |
 |
remnant U |
بقیه |
 |
 |
reminders U |
بقیه |
 |
 |
reminder U |
بقیه |
 |
 |
remainder U |
بقیه |
 |
 |
asked U |
برای چیزی بی تاب شدن |
 |
 |
to look at the black side [about something] U |
بدبین بودن [برای چیزی] |
 |
 |
to try something on U |
چیزی را برای امتحان پوشیدن |
 |
 |
ask U |
برای چیزی بی تاب شدن |
 |
 |
steeper U |
فرف برای خیساندن چیزی |
 |
 |
in defence of somebody [something] U |
برای دفاع از کسی [چیزی] |
 |
 |
to give reasons for a thing U |
دلیل برای چیزی اوردن |
 |
 |
approval U |
توافق برای استفاده از چیزی |
 |
 |
asking U |
برای چیزی بی تاب شدن |
 |
 |
security blanket <idiom> U |
استفاده از چیزی برای راحتی |
 |
 |
catch at U |
برای گرفتن چیزی کوشیدن |
 |
 |
I'd like something to drink. |
چیزی برای نوشیدن میخواهم. |
 |
 |
I'd like something to eat. |
چیزی برای خوردن میخواهم. |
 |
 |
to atone for something U |
کفاره دادن برای چیزی |
 |
 |
to make amends for something U |
کفاره دادن برای چیزی |
 |
 |
take for <idiom> U |
اشتباه شخصی برای چیزی |
 |
 |
asks U |
برای چیزی بی تاب شدن |
 |
 |
to get something to somebody U |
برای کسی چیزی را آوردن |
 |
 |
demanded U |
تقاضا برای انجام چیزی |
 |
 |
demand U |
تقاضا برای انجام چیزی |
 |
 |
demands U |
تقاضا برای انجام چیزی |
 |
 |
application [for something] U |
درخواست نامه [برای چیزی] |
 |
 |
The world is your oyster! <proverb> U |
دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است! |
 |
 |
measure U |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
 |
 |
cellarage U |
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی |
 |
 |
demanded U |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
 |
 |
sexualize U |
جنس برای چیزی تعیین کردن |
 |
 |
to graps at anything U |
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن |
 |
 |
anthropomorphism U |
تصور شخصیت انسانی برای چیزی |
 |
 |
to save for something U |
پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی |
 |
 |
within reach of gunshot U |
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی |
 |
 |
consigns U |
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش |
 |
 |
I have nothing to declare. |
چیزی برای گمرک دادن ندارم. |
 |
 |
to set measures to anything U |
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن |
 |
 |
to make a r for something U |
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن |
 |
 |
to store up something U |
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده |
 |
 |
to make a study of something U |
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن |
 |