English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hendecagon U یازده پهلو یازده ضلعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eleven U یازده
elevens U یازده
hendecagon U یازده گوشه
elevens U عدد یازده
eleven U عدد یازده
hendecasyllabic U شعر یا نثر یازده هجایی
wager of law U نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over. U از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
side by side columns U ستونهای پهلو به پهلو
galncing collision U برخورد پهلو به پهلو
collateral U پهلو به پهلو متوازی
hexagon U شش ضلعی
side ward U ضلعی
costa U ضلعی
nonagon U 9 ضلعی
unilateral U یک ضلعی
enneagon U نه ضلعی
hevagonal U شش ضلعی
unilaterally U یک ضلعی
decagon U ده ضلعی
hexagonal U شش ضلعی
hexagons U شش ضلعی
sideward U ضلعی
trilateral U سه ضلعی
trilaterality U سه ضلعی
quadrilaterals U چهار ضلعی
pentagonal U پنج ضلعی
foursquare U چهار ضلعی
octangular U هشت ضلعی
octahedral U هشت ضلعی
octagonal U هشت ضلعی
polygon U چند ضلعی
hepatagonal U هفت ضلعی
polygons U چند ضلعی
tetragon U چهار ضلعی
sidewards U پهلویی ضلعی
pentagon U پنج ضلعی
tetrahedral U چهار ضلعی
pentagons U پنج ضلعی
quadrilateral U چهار ضلعی
decagon U شکل ده ضلعی و ده زاویهای
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
polygon U چند ضلعی کثیرالاضلاع
polygon U نمودار چند ضلعی
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
enneagon U شکل نه ضلعی نه پهلویی
polygons U چند ضلعی کثیرالاضلاع
diagonal U قطر چهار ضلعی
polygons U نمودار چند ضلعی
pentagram U شکل پنج ضلعی
frequency polygon U نمودار چند ضلعی بسامد
regular solid U کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
apsis U [برآمدگی چند ضلعی یا گرد]
apse U [برآمدگی چند ضلعی یا گرد]
rhombus U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
polygonal voltage of a polyphase system U ولتاژ چند ضلعی مدار چندفاز
angular capital U [نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
equilateral quadrilateral U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
sidewards U از پهلو
sideward U از پهلو
sideling U از پهلو
side view U از پهلو
along side U در پهلو
three sided U سه پهلو
side arm U از پهلو
nip and tuck U پهلو به پهلو
laterally U از پهلو
two edged U دو پهلو
yoko U پهلو
sexangle U شش پهلو
side by side U پهلو به پهلو
ship side U پهلو
one sided U یک پهلو
hexagons U شش پهلو
hexagon U شش پهلو
one-sided U یک پهلو
two-edged U دو پهلو
abreast U پهلو به پهلو
triangle U سه پهلو سه بر
triangles U سه پهلو سه بر
by U از پهلو
side U پهلو
sides U پهلو
flanking U پهلو
flanked U پهلو
sidling U از پهلو
hand U پهلو
broadside U به پهلو
broadsides U به پهلو
decagon U ده پهلو
handing U پهلو
flank U پهلو
sideways U از پهلو
side blown converter U مبدل پهلو دم
slide U حرکت از پهلو
side U پهلو کناره
slides U حرکت از پهلو
septilateral U هفت پهلو
sides U پهلو کناره
prevarication U حرف دو پهلو
pulmonitis U سینه پهلو
quindec agon U پانزده پهلو
quinquelat eral U پنج پهلو
list U یک پهلو شدن
scalene U نابرابر پهلو
broadsides U ناو به پهلو
double-entendres U حرف دو پهلو
sidestroke U شنای پهلو
pentangular U پنج پهلو
polygons U بسیار پهلو
yoko geri U ضربه به پهلو
broadside U ناو به پهلو
double talk U جمله دو پهلو
double entendre U حرف دو پهلو
double entendres U حرف دو پهلو
heptagonal U هفت پهلو
slab sided U پهن پهلو
sideway U فرعی از پهلو
equilateral U دو پهلو برابر
polygon U بسیار پهلو
polygonal U بسیار پهلو
goosewing U دو پهلو بادبان
pentagon U پنج پهلو
pentagons U پنج پهلو
multivocal U چند پهلو
pneumonia U سینه پهلو
many sided U چند پهلو
sideswipe U پهلو زدن به
along side U پهلو به پهلوی
lateral flexion U خم شدن به پهلو
it has sides U سه پهلو دارد
octagons U هشت پهلو
multilateral U چند پهلو
octagon U هشت پهلو
sideswipes U پهلو زدن به
many-sided U چند پهلو
octangular U هشت پهلو
skids U به پهلو سریدن
pitch diameter U قطر پهلو
skid U به پهلو سریدن
transferring U پهلو- رفت
transfers U پهلو- رفت
peripeneumony U سینه پهلو
skidding U به پهلو سریدن
transfer U پهلو- رفت
skidded U به پهلو سریدن
dejagging U نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
equiangular triangle U سه پهلو برابر [ریاضی]
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
yoma tsuki U ضربه با دو دست به پهلو
To sleep on ones side. U روی پهلو خوابیدن
equilateral triangle U سه پهلو برابر [ریاضی]
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
quadrilaterals U چهار پهلو چهارضلعی
sidewinder U ضربت سنگین از پهلو
crab U به پهلو حرکت کردن
harbourage U پهلو گرفتن در بندر
lateralrelationship U نسبت در خط افقی از پهلو
equivocal U دارای ابهام دو پهلو
sidestepping U صعود پلهای از پهلو
pneumococcus U میکرب سینه پهلو
sidestepped U صعود پلهای از پهلو
sidestep U صعود پلهای از پهلو
palter U دو پهلو سخن گفتن
sidesteps U صعود پلهای از پهلو
pinwheel U چرخش از پهلو بدوربارفیکس
crabs U به پهلو حرکت کردن
To dock . To berth. U پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
emulate U برابری جستن با پهلو زدن
scotch verdict U حکم غیرقطعی ودو پهلو
emulating U برابری جستن با پهلو زدن
emulated U برابری جستن با پهلو زدن
emulates U برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick U پای قیچی در شنای پهلو
lateral pass U پاس توپ فوتبال از پهلو
chinese landing U پهلو گرفتن به سبک چینی
yaw U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yawed U پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia U ذات الجنب توام با سینه پهلو
bacon U گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
isosceles triangles U مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle U مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
Tekke motife U نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
triad U 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triads U 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
pentagon U پنج گوشه پنج ضلعی
heptagons U هفت گوشه هفت ضلعی
heptagon U هفت گوشه هفت ضلعی
septangle U هفت گوشه هفت ضلعی
pentagons U پنج گوشه پنج ضلعی
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
salor U سالور [از قدیمی ترین ایل های ترکمن که به قرن چهارم هجری شمسی باز می گردند. عده ای هم در افغانستان زندگی می کنند. نگاره خاص فرش های آنها گل های هشت ضلعی است.]
lappets U [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com