Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
global learning
U
یادگیری یکپارچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
link lift vehicle
U
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
learning
U
یادگیری
learning rate
U
سرعت یادگیری
rate of learning
U
سرعت یادگیری
learning set
U
امایه یادگیری
latent learning
U
یادگیری نهفته
incidental learning
U
یادگیری اتفاقی
incentive learning
U
یادگیری با مشوق
heuristic learning
U
یادگیری ذهنی
discrimination learning
U
یادگیری افتراقی
avoidance learning
U
یادگیری اجتنابی
unlearning
U
یادگیری زدایی
learning
U
دانش یادگیری
learning theory
U
نظریه یادگیری
learning to learn
U
یادگیری اموزی
whole learning
U
یادگیری سرتاسری
vicarious learning
U
یادگیری مشاهدهای
verbal learning
U
یادگیری کلامی
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
social learning
U
یادگیری اجتماعی
learning curve
U
منحنی یادگیری
serial learning
U
یادگیری زنجیرهای
probability learning
U
یادگیری احتمالاتی
perceptual learning
U
یادگیری ادراکی
massed learning
U
یادگیری بی وقفه
maze learning
U
یادگیری در ماز
mastery learning
U
یادگیری در حدتسلط
motor learning
U
یادگیری حرکتی
subliminal learning
U
یادگیری زیراستانهای
one trial learning
U
یادگیری یک کوششی
monolithic
U
یکپارچه
forged bit
U
یکپارچه
grossing
U
یکپارچه
global
U
یکپارچه
molar
U
یکپارچه
solids
U
یکپارچه
integrated
U
یکپارچه
seamless
U
یکپارچه
monolith
U
یکپارچه
grossed
U
یکپارچه
monoliths
U
یکپارچه
gross
U
یکپارچه
solid
U
یکپارچه
grossest
U
یکپارچه
grosses
U
یکپارچه
grosser
U
یکپارچه
globally
U
یکپارچه
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
rote learning
U
یادگیری طوطی وار
means end learning
U
یادگیری وسیله- هدف
insightful learning
U
یادگیری بینش افرین
distributed learning
U
یادگیری فاصله دار
computer based learning
U
یادگیری بر پایه کامپیوتر
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
entire
U
درست یکپارچه
integrating
U
یکپارچه کردن
integrates
U
یکپارچه کردن
unified
U
یکپارچه شده
integrate
U
یکپارچه کردن
integral construction
U
ساختمان یکپارچه
masts
U
دکل یکپارچه
solid partition
U
جداگر یکپارچه
mast
U
دکل یکپارچه
polemast
U
دکل یکپارچه
accrete
U
دوقلو یکپارچه
trial and error learning
U
یادگیری از راه کوشش و خطا
monolithic integrated circuit
U
مدار مجتمع یکپارچه
union suit
U
پیراهن و شلوار یکپارچه
solidify
U
یکپارچه کردن یا شدن
solidifying
U
یکپارچه کردن یا شدن
solidifies
U
یکپارچه کردن یا شدن
unified
U
یکپارچه فرماندهی متحد
solidified
U
یکپارچه کردن یا شدن
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
how can I learn English
U
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
cat
U
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cats
U
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
freight container
U
اطاقک حمل بار یکپارچه
walls
U
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
U
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
link route segments
U
راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
production missile
U
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
fragmentation
U
امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
blisk
U
هر مرحله از روتورتوربینهای خطی که در ان دیسک و تیغه ها بصورت یکپارچه ساخته شده اند
defragmentation
U
ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
consolidation
U
درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
neural network
U
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
sysgen
U
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
assembles
U
یکپارچه کردن جفت کردن
assemble
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
integrated staff
U
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
assembled
U
یکپارچه کردن جفت کردن
assembled
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble
U
یکپارچه کردن جفت کردن
assembles
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
part learning
U
یادگیری بخش بخش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com