Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snap swivel
U
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
standstill
U
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
chain plate
U
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
to look at each other
U
به یکدیگر نگاه کردن
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
spared
U
برای یدکی نگاه داشتن
spare
U
برای یدکی نگاه داشتن
hold over
U
برای اینده نگاه داشتن
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
outrigger
U
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboards
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch
U
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
wobble pump
U
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
invar struts
U
قطعات فلزی ضد انبساط
take a strain
U
وارد کردن فشار به طناب
dualism
U
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
laceria
U
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
sand casting
U
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
clip-on
<adj.>
U
گیره دار
[چیزی با گیره برای بستن]
interacted
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interact
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
cannibalises
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
retained
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
retain
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
retains
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrate
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
retaining
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
file
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
printhead
U
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
memorialize
U
برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to save ones face
U
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
customs union
U
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
chimney-crane
U
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
reassembled
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
blowout disc
U
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
pretty to look at
[to watch]
U
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
bin storage
U
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
wiring
U
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
kopfring
U
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
scissors
U
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
drawbar pull
U
فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
browsing
U
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
holds
U
نگاه داشتن
to hang up
U
نگاه داشتن
to put to a pause
U
نگاه داشتن
refrain
U
نگاه داشتن
to keep any one waiting
U
نگاه داشتن
to lock out
U
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
to lay fast
U
نگاه داشتن
to keep in
U
نگاه داشتن
to give support to
U
نگاه داشتن
hold
U
نگاه داشتن
retaining
U
نگاه داشتن
stop
U
نگاه داشتن
retained
U
نگاه داشتن
retain
U
نگاه داشتن
keeps
U
نگاه داشتن
keep
U
نگاه داشتن
refraining
U
نگاه داشتن
retains
U
نگاه داشتن
refrained
U
نگاه داشتن
tackling
U
نگاه داشتن
tackles
U
نگاه داشتن
stay
U
نگاه داشتن
stayed
U
نگاه داشتن
stopping
U
نگاه داشتن
stops
U
نگاه داشتن
tackle
U
نگاه داشتن
tackled
U
نگاه داشتن
stopped
U
نگاه داشتن
refrains
U
نگاه داشتن
preservatize
U
نگاه داشتن
jobs
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
hide
U
مخفی نگاه داشتن
to keep on
U
پیوسته نگاه داشتن
to hold in trust
U
بطورامانت نگاه داشتن
shrouded
U
در زیرحجاب نگاه داشتن
wedging
U
باگوه نگاه داشتن
hides
U
مخفی نگاه داشتن
to keep on file
U
درپرونده نگاه داشتن
inshrine
U
با حرمت نگاه داشتن
to hush up
U
ساکت نگاه داشتن
wedges
U
باگوه نگاه داشتن
commemorates
U
بیادگار نگاه داشتن
to keep down
U
پایین نگاه داشتن
wedge
U
باگوه نگاه داشتن
to keep the pot boiling
U
کارهارادرجریان نگاه داشتن
to keep in
U
روشن نگاه داشتن
to keep away
U
دور نگاه داشتن
to keep at bay
U
معطل نگاه داشتن
wedged
U
باگوه نگاه داشتن
commemorating
U
بیادگار نگاه داشتن
to lay up in a napkin
U
بی مصرف نگاه داشتن
shroud
U
در زیرحجاب نگاه داشتن
commemorated
U
بیادگار نگاه داشتن
to keep on
U
روشن نگاه داشتن
commemorate
U
بیادگار نگاه داشتن
freezes
U
ثابت نگاه داشتن
to pick up oneself
U
خودرا نگاه داشتن
to behave oneself
U
ادب نگاه داشتن
stunting
U
کوتاه نگاه داشتن
stunt
U
کوتاه نگاه داشتن
stunts
U
کوتاه نگاه داشتن
enwomb
U
در رحم نگاه داشتن
impark
U
در محوطه نگاه داشتن
keep on
U
بازهم نگاه داشتن
keep under one's hat
<idiom>
U
پنهان نگاه داشتن
on ice
<idiom>
U
دور نگاه داشتن
hold down
U
مطیع نگاه داشتن
inurn
U
در فرف نگاه داشتن
journalize
U
دفترروزانه نگاه داشتن
freeze
U
ثابت نگاه داشتن
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
poke check
U
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
typematic
U
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
to observe the proprieties
U
اداب معاشرت را نگاه داشتن
to rein up
U
جلو اسب را نگاه داشتن
spare
U
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared
U
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
to time a race
U
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smothered
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
commemorate
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
smothering
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothers
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
commemorated
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
keep something at bay
<idiom>
U
[چیزی را دور نگاه داشتن]
saves
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
Keep somebody at bay
<idiom>
U
[کسی را دور نگاه داشتن]
saved
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
pawl
U
باگیره یاعایق نگاه داشتن
commemorates
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
save
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
commemorating
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
smother
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
borescope
U
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
fish globe
U
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
excludes
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse
U
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
exclude
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
enchain
U
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
to keep on
U
در نیاوردن
[نگاه داشتن]
[جامه یا کلاه]
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
keek
U
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
spooned
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon
U
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
pinfold
U
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com