Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sunflower
U
گیاه افتاب گرا
sunflowers
U
گیاه افتاب گرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
U
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
isomorph
U
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear
U
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
U
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb
U
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder
U
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte
U
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling
U
گیاه وحشی گیاه خودرو
hemp
U
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
sunned
U
افتاب
sunnier
U
افتاب رو
sunning
U
افتاب
suns
U
افتاب
dislocate
U
افتاب
dislocating
U
افتاب
dislocates
U
افتاب
sun
U
افتاب
sunniest
U
افتاب رو
photosphere
U
افتاب
queen's weather
U
افتاب
patent to the sun
U
افتاب رو
subsolar
U
در فل افتاب
sunless
U
بی افتاب
sunny
U
افتاب رو
sunshine
U
افتاب
visorless
U
بی افتاب گردان
solarization
U
تابش افتاب
vizor
U
افتاب گردان
visard
U
افتاب گردان
visors
U
افتاب گردان
dawn
U
طلوع افتاب
sundials
U
شاخص افتاب
visor
U
افتاب گردان
dawning
U
طلوع افتاب
turnsole
U
گل افتاب گردان
dawns
U
طلوع افتاب
sun beam
U
پرتو افتاب
sun burn
U
افتاب زدگی
solarism
U
افسانههای افتاب
sundial
U
شاخص افتاب
sunshiny
U
افتاب گیر
sunshine recorder
U
افتاب سنج
sunrise
U
طلوع افتاب
sun dried
U
در افتاب خشکانیده
sunrises
U
طلوع افتاب
sunlike
U
مانند افتاب
sunbath
U
حمام افتاب
sun struck
U
افتاب زده
streamers
U
تیغ افتاب
sunbaked
U
افتاب پخته
sunstroke
U
افتاب زدگی
sunstruck
U
افتاب زده
sunflower
U
گل افتاب گردان
sunflowers
U
گل افتاب گردان
sunshade
U
افتاب گردان
sunshades
U
افتاب گردان
daisies
U
گل افتاب گردان
daisy
U
گل افتاب گردان
sunward
U
سوی افتاب
sunburn
U
افتاب زدگی
streamer
U
تیغ افتاب
sunup
U
طلوع افتاب
sun worship
U
افتاب پرستی
sunlight
U
نور افتاب
heliolatrous
U
افتاب پرست
heliograph
U
افتاب نگار
helianthus
U
گل افتاب گردان
helianthemum
U
افتاب چرخ
helianthemum
U
چرخ افتاب
girasole
U
گل افتاب پرست
girasol
U
گل افتاب پرست
giant swing
U
افتاب یا مهتاب
giant circle
U
افتاب شکسته
sun worshipper
U
افتاب پرست
heliologist
U
افتاب شناس
heliotropism
U
افتاب گرایی
sunshine
U
تابش افتاب
sunshine
U
نور افتاب
sunsets
U
غروب افتاب
heliotrope
U
افتاب گرای
heliotrope
U
گل افتاب پرست
heliotherapy
U
معالجه با افتاب
heliosis
U
افتاب زدگی
heliophilous
U
افتاب دوست
german giant swing
U
افتاب شکسته
sunbeam
U
پرتو افتاب
chamaeleon
U
افتاب پرست
basked
U
افتاب خوردن
p of the sun
U
طلوع افتاب
broiling sun
U
افتاب سوزان
patent to the sun
U
افتاب گیر
dawned
U
طلوع افتاب
weather beaten
U
افتاب زده
cockshut
U
غروب افتاب
chamaeleontis
U
افتاب پرست
p of the sun
U
نیش افتاب
dry in the sun
U
خشکاندن در افتاب
basking
U
افتاب خوردن
eclipse of sun
U
افتاب گرفتگی
bask
U
افتاب خوردن
roman candle
U
افتاب مهتاب
basks
U
افتاب خوردن
sunbeam
U
تیغ افتاب
sunbeams
U
تیغ افتاب
sunbeams
U
پرتو افتاب
sun hat
U
کلاه افتاب گیر
side screen
U
چادر افتاب گیر
peeps
U
نیش افتاب روزنه
solarize
U
درمعرض افتاب قراردادن
insolate
U
در معرض افتاب گذاشتن
peeping
U
نیش افتاب روزنه
peeped
U
نیش افتاب روزنه
sun dial
U
افتاب نما مقنطره
peep
U
نیش افتاب روزنه
helianthus
U
روزگردک جنس گل افتاب
sunburn
U
افتاب سوخته کردن
solisequous
U
تابع گردش افتاب
sung hat
U
کلاه افتاب گیر
sunbathes
U
حمام افتاب گرفتن
to take the sun
U
افتاب بخود دادن
sunbathed
U
حمام افتاب گرفتن
sunlit
U
روشن از فروغ افتاب
under the sun
U
در جهان در زیر افتاب
sunbathe
U
حمام افتاب گرفتن
basks
U
حمام افتاب گرفتن
basked
U
حمام افتاب گرفتن
bask
U
حمام افتاب گرفتن
to sun one self
U
خودرا افتاب دادن
sunshiny
U
منور از نور افتاب
sunbaked
U
در افتاب خشک شده
sunbathing
U
حمام افتاب گرفتن
sunbaked
U
حرارت افتاب دیده
basking
U
حمام افتاب گرفتن
heliograph
U
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
heliotrope
U
گل افتاب گردان ارغوانی روشن
solar orientation
U
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
fire opal
U
گل افتاب گردان عین الشمس
tannage
U
قهوهای در اثر اشعه افتاب
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sunrise
U
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunned
U
درمعرض افتاب قرار دادن
helioscope
U
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
ra
U
خدای افتاب مصریان قدیم
sun deck
U
عرشه افتاب گیر کشتی
sun disk
U
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
suns
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sunning
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sun
U
درمعرض افتاب قرار دادن
sunrises
U
طلوع خورشید تیغ افتاب
parches
U
تفتیدن افتاب سوخته کردن
parch
U
تفتیدن افتاب سوخته کردن
the sun had parched his skin
U
افتاب پوست تنش را سوزانده بود
cosmical
U
برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
sunlight
U
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
apollo
U
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
heliotropic
U
رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
solarize
U
زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
dog watch
U
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
suntan
U
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan
U
باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
stockfish
U
ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
suntans
U
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
sticky wicket
U
زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
sunfast
U
محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
havelock
U
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
biltong
U
گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
the sun is near setting
U
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
airglow
U
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
greenstuff
U
گیاه
herb
U
گیاه
herbs
U
گیاه
plants
U
گیاه
plant
U
گیاه
lungwort
U
شش گیاه
herbage
U
گیاه
vegetable
U
گیاه
plantlike
U
گیاه مانند
nicotiana
U
گیاه توتون
herblike
U
گیاه مانند
herborist
U
گیاه فروش
herby
U
گیاه دار
honey dew
U
شهد گیاه
hydrophyte
U
گیاه ابزی
herbiferous
U
گیاه اور
herbivora
U
گیاه خواران
herbist
U
گیاه فروش
to water something
U
آب دادن
[گیاه]
herborist
U
گیاه شناس
herbary
U
گیاه زار
herbescent
U
گیاه مانند
herbiferous
U
گیاه دار
herbary
U
باغ گیاه
sweet rush
U
گور گیاه
plant food
U
غذای گیاه
phytosphere
U
گیاه- کره
phytophagous
U
گیاه خوار
phytology
U
گیاه شناسی
phytogenic
U
گیاه زاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com