English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accidental sepcies گونه های اتفاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
chanceful U اتفاقی
chancy U اتفاقی
chancier U اتفاقی
even tual U اتفاقی
eventual U اتفاقی
pick up <idiom> U اتفاقی
occasional U اتفاقی
chanciest U اتفاقی
incidental <adj.> U اتفاقی
casuale U اتفاقی
extrinsic U اتفاقی
flukey U اتفاقی
adventive U اتفاقی
adventitiouse U اتفاقی
accidentalism U اتفاقی
accidents U اتفاقی
accident U اتفاقی
stochastic <adj.> U اتفاقی
adventitious <adj.> U اتفاقی
casual [not planned] <adj.> U اتفاقی
randomly U اتفاقی
contingency U اتفاقی
chances U اتفاقی
random <adj.> U اتفاقی
haphazardly U اتفاقی
haphazard <adj.> U اتفاقی
chance U اتفاقی
chanced U اتفاقی
chancing U اتفاقی
fluky U اتفاقی
contingencies U اتفاقی
episodic U اتفاقی
stochastical <adj.> U اتفاقی
casual U اتفاقی
contingent [accidental] <adj.> U اتفاقی
casualness U اتفاقی
coincidental <adj.> U اتفاقی
accidental <adj.> U اتفاقی
fortuitous <adj.> U اتفاقی
episodical U اتفاقی
casual labour U کارگر اتفاقی
adventitiously U بطور اتفاقی
accidentalness U حالت اتفاقی
accidental war U جنگ اتفاقی
accidental reinforcement U تقویت اتفاقی
by happenstance <adv.> U بطور اتفاقی
accidental error U خطای اتفاقی
chromatic U تصادفی اتفاقی
circumstantial evidence U اماره اتفاقی
windfall profits U سود اتفاقی
crop up <idiom> U اتفاقی پدیدارشدن
stretch a point <idiom> U اتفاقی پذیرفتن
accidentally <adv.> U بطور اتفاقی
accidently <adv.> U بطور اتفاقی
as it happens <adv.> U بطور اتفاقی
at random <adv.> U بطور اتفاقی
by accident <adv.> U بطور اتفاقی
by a coincidence <adv.> U بطور اتفاقی
by chance <adv.> U بطور اتفاقی
by hazard <adv.> U بطور اتفاقی
coincidentally <adv.> U بطور اتفاقی
windfall loss U زیان اتفاقی
windfall gains U منافع اتفاقی
stochatic procedures U رویههای اتفاقی
contingent liability U بدهی اتفاقی
contingent profit U سود اتفاقی
come across <idiom> U اتفاقی دیدن
fortuitcus distortion U اعوجاج اتفاقی
fortuitcus fault U نقص اتفاقی
fortuitousness U اتفاقی بودن
happenstance U وقایع اتفاقی
incidental errors U خطاهای اتفاقی
incidental expenses U مخارج اتفاقی
incidental learning U یادگیری اتفاقی
incidental memory U حافظه اتفاقی
incidental works U کارهای اتفاقی
incidentals time U زمان اتفاقی
stochastic process U فرایند اتفاقی
fortuitously <adv.> U بطور اتفاقی
incidentally <adv.> U بطور اتفاقی
randomly U اتفاقی الکی
random U اتفاقی الکی
char U کار روزمزد و اتفاقی
accidental fall U ضربه فنی اتفاقی
chars U کار روزمزد و اتفاقی
charring U کار روزمزد و اتفاقی
by accident or d. U بطور اتفاقی یا عمدی
chare U کار روزمزد و اتفاقی
hazardous U معاملات قماری اتفاقی
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
sideshow U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
randomize U بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
to happen to somebody U برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
sideshows U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
come hell or high water <idiom> U هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
breed U گونه
variation U گونه ها
of all sorts U از هر گونه ای
nature U گونه
variations U گونه ها
kinds U گونه
sorted U گونه
cheek U گونه
sort U گونه
cheeks U گونه
haffet U گونه
haffit U گونه
sorts U گونه
kind U گونه
natures U گونه
kindest U گونه
navigated U گونه
navigates U گونه
navigating U گونه
species U گونه
variant U گونه
breeds U گونه
navigate U گونه
the five predicables U گونه
drop a hint <idiom> U فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
random U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
reportable incident U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
randomly U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
hypnoidal U خواب گونه
malar bone U استخوان گونه
releases U گونه یک محصول
suchlike U از این گونه
release U گونه یک محصول
zygomatic U استخوان گونه
subspecies U زیر گونه
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
hypnoid U خواب گونه
hysteroid U هیستری گونه
prototype U پیش گونه
gnathitis U اماس گونه
germplasm bank U بانک گونه ها
rooting reflex U بازتاب گونه
prototypes U پیش گونه
schizotypal U اسکیزوفرنی گونه
spectral class U گونه طیقی
climax species U گونه اوج
blowzy U سرخ گونه
ilk U جور گونه
octagons U هشت گونه
allomorph U واژک گونه
allomorph U واج گونه
octagon U هشت گونه
diversities U گونه گونی
diversity U گونه گونی
type U گونه الگو
model U گونه یک محصول
models U گونه یک محصول
modelled U گونه یک محصول
modeled U گونه یک محصول
typed U گونه الگو
types U گونه الگو
zygomatic bone U استخوان گونه
ckeek bone U استخوان گونه
at all hazard U با هر گونه مخاطره
released U گونه یک محصول
buccal U وابسته به گونه
spasmodic U اسپاسم گونه
blowzed U سرخ گونه
blowsy U سرخ گونه
spasmodically U اسپاسم گونه
cheekbones U استخوان گونه
cheekbone U استخوان گونه
thus U بدین گونه
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
build U گونه خاص یک برنامه
releases U شماره گونه یک محصول
release U شماره گونه یک محصول
wrap around type U گونه نوشتار محیطی
buildings U گونه خاص یک برنامه
released U شماره گونه یک محصول
builds U گونه خاص یک برنامه
diversification U گونه گون سازی
accurate U بدون هر گونه خطا
anecdotal evidence U شواهد داستان گونه
blowzy U سرخ گونه شلخته
critically endangered species U گونه در معرض خطر
such like U از این گونه ومانندان
diversification U گونه گون شدن
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
chance medley U ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
alien species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
neophyte U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
accurately U به درستی و بدون هر گونه خطا
invasive species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
blankest U خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com