Perdic | گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	inclusus U	گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	hermitical U	وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
	solitariness U	گوشه نشینی
	reclvsion U	گوشه نشینی
	seclusion U	گوشه نشینی
	sequestered life U	گوشه نشینی
	eremitic life U	گوشه نشینی
	eremitism U	گوشه نشینی
	cloisters U	صومعه گوشه نشینی کردن
	cloister U	صومعه گوشه نشینی کردن
	retreat U	گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
	cottier U	روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
	to poke up oneself U	درجای تنگ رفتن ودر رابروی خود بستن
	meet U	نشست نشست گاه
	meets U	نشست نشست گاه
	cornering U	گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
	corners U	گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
	corner U	گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
	eremitic U	گوشه نشینانه گوشه گیر
	acute angle U	گوشه تیز گوشه تند
	withdrawal U	عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
	backpedal U	عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
	withdrawals U	عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
	recoilless U	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
	variable recoil U	سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
	settlement U	نشست
	seepage U	نشست
	trim U	نشست
	leakages U	نشست
	settletment U	نشست
	trimmest U	نشست
	trims U	نشست
	leakage U	نشست
	settlements U	نشست
	siting U	نشست
	precipitation U	ته نشست
	deposition U	ته نشست
	depositions U	ته نشست
	settlement of the dam U	نشست سد
	seance U	نشست
	slumps U	نشست
	slumping U	نشست
	symposia U	هم نشست
	fouling U	ته نشست
	session U	نشست
	meetings U	نشست
	sediments U	ته نشست
	sediment U	ته نشست
	meeting U	نشست
	consolidation U	نشست
	sessions U	نشست
	slumped U	نشست
	sitting U	نشست
	symposium U	هم نشست
	sittings U	نشست
	symposiums U	هم نشست
	slump U	نشست
	subsidence U	نشست خاک
	subside U	نشست کردن
	subsided U	نشست کردن
	electrolytic deposition U	ته نشست الکترولیتی
	subsides U	نشست کردن
	lime deposite U	ته نشست اهکی
	subsiding U	نشست کردن
	seep in U	نشست کردن
	assembly U	مجمع نشست
	rate of deposition U	سرعت ته نشست
	boring stay U	محل نشست
	annual accumulation of sediment U	ته نشست سالانه
	lacustrine sediment U	ته نشست دریاچهای
	air landed U	هوا نشست
	shore formation U	ته نشست دریاچهای
	extravasate U	نشست کردن
	oil residue U	ته نشست روغن
	subsidence U	نشست فرونشینی
	settle U	نشست کردن
	precipitated rocks U	سنگهای ته نشست
	calcareous deposit U	ته نشست اهکی
	leaky U	نشست کننده
	exudation U	برون نشست
	sinking U	استهلاک نشست
	closed conference U	نشست مسدود
	true slump U	نشست واقعی
	deposits U	ته نشست ته نشین
	extraordinary meeting U	نشست ویژه
	special session U	نشست ویژه
	deposit U	ته نشست ته نشین
	trim forward U	نشست سینه
	sink U	نشست کردن
	settlement of the foundation U	نشست پی گاه
	settlement ratio U	نسبت نشست
	she sat behind me U	او پشت من نشست
	sinkable U	نشست کردنی
	soft spot U	ناحیه نشست
	settles U	نشست کردن
	to cave in U	نشست کردن
	trim aft U	نشست پاشنه
	closed meeting U	نشست مسدود
	sinks U	نشست کردن
	The plan landed . U	هواپیما بزمین نشست
	extraordinary meeting U	نشست فوق العاده
	landing zone U	منطقه نشست هوایی
	settlement forecast U	پیش بینی نشست
	settlement of abutments U	نشست تکیه گاه
	powwow U	نشست وگفتگو کردن
	She went to the bad. U	بروز سیاه نشست
	annual accumulation of sediment U	سال اورد ته نشست
	She sat beside ( next to ) her mother . U	کنار مادرش نشست
	seat of settlement U	محل نشست ساختمان
	special session U	نشست فوق العاده
	He was favorably impressed by what I told him . U	حرفم دردلش نشست
	The dust was laid ( settled ) . U	گرد وخاک نشست
	conventional take off and landing U	هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
	the bird took its perch U	مرغ روی چوب نشست
	proces verbal U	صورت جلسه نشست نامه
	exudate U	ترشح التهابی برون نشست
	the veaael was neaped U	کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
	To associate ( mix) with someone . U	با کسی نشست وبر خاست کردن
	to have a closed meeting U	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
	sedinentation U	ته نشینی
	subsidence U	ته نشینی
	adsorption U	رو نشینی
	soirTes U	شب نشینی
	wakes U	شب نشینی
	wake U	شب نشینی
	soirees U	شب نشینی
	soiree U	شب نشینی
	waked U	شب نشینی
	sedimentary U	ته نشینی
	retrocedence U	پس نشینی
	nightlife U	شب نشینی
	illuviation U	ته نشینی
	sedimentation U	ته نشینی
	settling U	ته نشینی
	evening party U	شب نشینی
	an eveing party U	شب نشینی
	recoils U	پی نشینی
	recoiling U	پی نشینی
	recoiled U	پی نشینی
	recoil U	پی نشینی
	sedimentation U	ته نشینی
	deposit U	ته نشینی
	deposits U	ته نشینی
	precipitation U	ته نشینی
	he took her in to dinner U	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
	drops U	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
	dropping U	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
	dropped U	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
	drop U	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
	electrostatic procipitation U	ته نشینی الکترواستاتیک
	to burn the midnighoil U	شب نشینی کردن
	sedimentation pond U	حوضچه ته نشینی
	urbanization U	شهر نشینی
	cotenancy U	هم اجاره نشینی
	urbanism U	شهر نشینی
	sanctuaries U	حق بست نشینی
	to burn the midnight oil	شب نشینی کردن
	settlement U	ته نشینی مسکن
	sanctuary U	حق بست نشینی
	settlements U	ته نشینی مسکن
	retreat U	عقب نشینی
	fallback U	عقب نشینی
	retreated U	عقب نشینی
	break ground U	عقب نشینی
	tenantry U	اجاره نشینی
	silting U	رسوب ته نشینی
	recoiling U	عقب نشینی
	ruralize U	ده نشینی کردن
	recoiled U	عقب نشینی
	line of retreat U	خط عقب نشینی
	suburbia U	حومه نشینی
	retrocession U	عقب نشینی
	retrocedence U	عقب نشینی
	nomadism U	کوچ نشینی
	recoil U	عقب نشینی
	hutment U	کلبه نشینی
	retreats U	عقب نشینی
	katabasis U	عقب نشینی
	recesses U	عقب نشینی
	recoils U	عقب نشینی
	retreating U	عقب نشینی
	hypostatic U	ناشی از ته نشینی
	recess U	عقب نشینی
	give ground <idiom> U	عقب نشینی کردن
	retreats U	عقب نشینی کردن
	back pressure U	فشار عقب نشینی
	colonial U	معماری کوچ نشینی
	urbanistic U	وابسته بشهر نشینی
	retreating U	عقب نشینی کردن
	backblast U	شعله عقب نشینی
	backblast U	موج عقب نشینی
	blowback U	عقب نشینی خودکار
	to beat a retreat U	کوس عقب نشینی
	forced withrawal U	عقب نشینی اجباری
	to beat a retreat U	عقب نشینی کردن
	short recoil U	عقب نشینی کوتاه
	pull away U	عقب نشینی کردن
	sedimentation analysis U	تجزیه بروش ته نشینی
	withdraws U	عقب نشینی کردن
	withdraw U	عقب نشینی کردن
	rocket propulsion U	فشارعقب نشینی موشک