English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misdirection U گمراهی عنوان غلط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
obliquity U گمراهی
aberrance U گمراهی
aberration U گمراهی
slip U گمراهی
slipped U گمراهی
deviousness U گمراهی
errancy U گمراهی
slips U گمراهی
loss U خسارت گمراهی
amusements U گیجی گمراهی
amusement U گیجی گمراهی
inveglement U گمراهی فریفتگی
reconversion U هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
rubric U عنوان
head line U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
capitulary U عنوان
title U عنوان
themes U عنوان ها
ground U عنوان
epithets U عنوان
epithet U عنوان
appellative U عنوان
titles U عنوان
headword U عنوان
headwords U عنوان
titles U عنوان ها
headings U عنوان
names U عنوان ها
print U عنوان و..
rubrics U عنوان
heading U عنوان
title U عنوان
name U عنوان
headline U عنوان
life peers U عنوان
headlines U عنوان
life peer U عنوان
caption U عنوان
topic U عنوان
captions U عنوان
subject [topic] U عنوان
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
prints U عنوان و..
printed U عنوان و..
appropriation title U عنوان سپرده
surnames U لقب عنوان
natural U حرکت در عنوان
appropriation title U عنوان اعتبار
honorifics U عنوان تجلیلی
berthing U کسب عنوان
head U سالار عنوان
head U عنوان مبحث
berthed U کسب عنوان
berth U کسب عنوان
doctorates U عنوان دکتری
caption U عنوان دادن
branding U عنوان تجارتی
brands U عنوان تجارتی
doctorate U عنوان دکتری
brand U عنوان تجارتی
naturals U حرکت در عنوان
surname U لقب عنوان
captions U عنوان دادن
honorific U عنوان تجلیلی
berths U کسب عنوان
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
untitled U بدون عنوان
titlist U دارای عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
superscrible U عنوان روی
headings U عنوان سرصفحه
for example U به عنوان مثال
topic U عنوان سرفصل
topics U عنوان سرفصل
heading U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
on loan U به عنوان قرض
guize U روبند عنوان
in a topic form U بصورت عنوان
intitule U عنوان دادن به
message heading U عنوان پیام
start of heading U شروع عنوان
exercise term U عنوان مانور
possessory title U عنوان مالکیت
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
nowise U به هیچ عنوان
heading U عنوان گذاری
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
lord U عنوان لردی دادن به
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
subhead U عنوان فرعی مقاله
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
subhead U عنوان جزء یا فرعی
superscription U عنوان روی پاکت
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
title block U قسمت عنوان نامه
title page U صفحه عنوان کتاب
short title U عنوان کوتاه شده
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
donna U عنوان مودبانه بانوان
clinched U کسب عنوان قهرمانی
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
title U دارنده عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
language U برنامهای که به عنوان مترجم
titles U دارنده عنوان قهرمانی
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
lords U عنوان لردی دادن به
clinch U کسب عنوان قهرمانی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
headings U عنوان یا نام متن در فایل
heading U عنوان یا نام متن در فایل
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
heading U سمت سینه ناو عنوان
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
headings U سمت سینه ناو عنوان
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com