Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
man
U
گماردن نفرات
mans
U
گماردن نفرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assion
U
گماردن
carry (something) out
<idiom>
U
گماردن ،قراردادن
mans
U
خدمه گماردن
man
U
خدمه گماردن
rank and file
U
نفرات
places
U
قرار دادن گماردن
placing
U
قرار دادن گماردن
place
U
قرار دادن گماردن
replacement
U
جایگزینی نفرات
replacements
U
جایگزینی نفرات
put on
U
اعمال کردن بکار گماردن
establishing
U
کسی رابه مقامی گماردن
establishes
U
کسی رابه مقامی گماردن
post-
U
گماردن نگهبان قرار دادن
posts
U
گماردن نگهبان قرار دادن
post
U
گماردن نگهبان قرار دادن
posted
U
گماردن نگهبان قرار دادن
establish
U
کسی رابه مقامی گماردن
gun section
U
یک قبضه توپ با نفرات
anchor detail
U
نفرات مسئول لنگر
restaging
U
جابجا کردن سوارکردن نفرات
assault waves
U
امواج هجومی نفرات و وسایل
scramble net
U
تور بار یا فرود نفرات
strengths
U
توان رزمی تعداد نفرات
strength
U
توان رزمی تعداد نفرات
bunks
U
تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bunk
U
تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
undermanned
U
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
detailing
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
manning the rail
U
گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
facing distance
U
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
pull the pace
U
جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
circle of position
U
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
application
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
short handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com