English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
own goal U گل به دروازه خودی
own goals U گل به دروازه خودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
icing U ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
touchdown U حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns U حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
Other Matches
battery U قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries U قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save U نجات دروازه با پای دروازه بان
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
element U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
friendlies U خودی
friendliest U خودی
friendlier U خودی
friendly U خودی
homeling U بازیگر خودی
in group U گروه خودی
internal heating U گرمایش خودی
friendly U نیروی خودی
blue forces U نیروهای خودی
spontaneous U خود به خودی
friendliest U نیروی خودی
self directed U پیش خودی
insiders U خودی خودمانی
insider U خودی خودمانی
we group U گروه خودی
friendlier U نیروی خودی
friendlies U نیروی خودی
chicks U هواپیمای خودی
familiar U مانوس خودی
spontaneity U خود به خودی
friendly state U کشور خودی
friendly forces U نیروهای خودی
relative U خودی نسبی
homes U زمین خودی
home U زمین خودی
upcourt U سبد خودی
spontaneous remission U بهبود خود به خودی
To assert oneself . To display ones merit . U خودی را نشان دادن
spontaneous recovery U بهبود خود به خودی
interference U مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
ingross U جمع اوری کردن نیروی خودی
shore duty U ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
critical build up resistance U مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
goalpost U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
smoke screen U پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
positive control U کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
short round U گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
warned exposed U قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
squawking U در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
squawks U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk U در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
hovering acts U قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
manipulative deception U تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
gateway U دروازه
portals U دروازه
gateways U دروازه
hoops U دروازه
goal area line U خط دروازه
barbacan U دروازه
portal U دروازه
port U دروازه
barbican U دروازه
hoop U دروازه
gate U دروازه
goals U دروازه
goal U دروازه
gates U دروازه
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
hoop U دروازه کروکه
gateposts U بازوی دروازه
gatepost U بازوی دروازه
between the pipes U تیر دروازه
goals U دروازه بان
goal area U منطقه دروازه
hoops U دروازه کروکه
attacting zone U منطقه دروازه
saved U نجات دروازه
goal crease U محوطه دروازه
goal keeper U دروازه بان
goal keeper line U خط دروازه بان
goal mouth U دهانه دروازه
goal posts U پایههای دروازه
keep goal U دروازه بانی
logic gate U دروازه منطقی
octroi U مالیات دم دروازه
octroi U دروازه بانی
wickets U دروازه کوچک
wicket U دروازه کوچک
goal U دروازه بان
starting gate U دروازه شروع
tend goal U دروازه بانی
tend goal U حفظ دروازه
save U نجات دروازه
saves U نجات دروازه
keeper U دروازه بان
keepers U دروازه بان
goalkeepers U دروازه بان
in goal U دروازه بان
goalies U دروازه بان
gatekeepers U دروازه بان
goalar U دروازه بان
puck stopper U دروازه بان
gate keeper U دروازه بان
goalie U دروازه بان
gatekeeper U دروازه بان
goalkeeper U دروازه بان
goal tender U دروازه بان
twentyfive U خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
changing the goal keeper U تعویض دروازه بان
flopper U دروازه بان شیرجه رو
goalposts U تیرک عمودی دروازه
goalpost U تیرک عمودی دروازه
upright U تیرک عمودی دروازه
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
fast break U حمله سریع به دروازه
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
gatehouse U اطاق دروازه بان
goal games U بازیهای دروازه دار
crossbars U تیرک افقی دروازه
goal kick U شوت بسوی دروازه
double reverse U شوت برگردان به دروازه
goal umpire U دروازه بان واترپولو
goalthrow U پرتاب دروازه بان
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
long ball U پرتاب از دور به دروازه
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
sally port U دروازه بزرگ قلعه
sally port U دروازه عبور از قلعه
shot direct at goal U شوت مستقیم به دروازه
gatehouses U اطاق دروازه بان
crossbar U تیرک افقی دروازه
shooting U شوت بسوی دروازه
shootings U شوت بسوی دروازه
goalkeepers U دروازه بان فوتبال
warders U نگهبان دروازه یا قصر
deciding U نزدیک به دروازه حریف
petard U بمب دروازه ریز
gate U دروازه شروع اسکی
warder U نگهبان دروازه یا قصر
catching glove U دستکش دروازه بان
goalkeeper U دروازه بان فوتبال
gates U دروازه شروع اسکی
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
send off U حرکت اسبها از دروازه شروع
clearest U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest U دفع توپ ازحوالی دروازه
in U توپی که وارد دروازه شده
clears U دفع توپ ازحوالی دروازه
clears U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
seelos U دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
nineteens U علامت تعویض دروازه بان
drop a goal U ضربه زدن بر فراز دروازه
nineteen U علامت تعویض دروازه بان
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
in- U توپی که وارد دروازه شده
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
active U دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
send-off U حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
gatehouse U اطاق یازندان بالای دروازه
gatehouses U اطاق یازندان بالای دروازه
gatepost U تیر چار چوب دروازه
gateposts U تیر چار چوب دروازه
logic U دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
clearer U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer U دفع توپ ازحوالی دروازه
clear U دفع توپ ازحوالی دروازه
clear U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
goal throw U پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
peels U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peel U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
goal kick U ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
battering ram U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
uprights U تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
field goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
drop goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
dropped goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
end zone U منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
faubourg U قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
hanging-post U [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
stickside U سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
gopura U [دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
inverter U دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
inhibits U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
short side U خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com