English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bat U گل اماده برای کوزه گری
bats U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
time and tide wait for no man <proverb> U کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
greybeard U کوزه سنگی برای باده
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
prompt to go U اماده برای رفتن
to fit with U اماده کردن برای
fit to work U اماده برای کارکردن
on offer U اماده برای فروش
ready to die U اماده برای مرگ
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
on guard U اماده برای دفاع باشید
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
up and running U اماده برای عملیات کامل
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
cover U اماده برای برگرداندن توپ
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
vases U کوزه
jugful U بک کوزه پر
vase U کوزه
urns U کوزه
urn U کوزه
potter کوزه گر
jug U کوزه
potters U کوزه گر
cruse U کوزه
pitchers U کوزه
costrel U کوزه
pitcher U کوزه
jugs U کوزه
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
sherd U کوزه شکسته
potted U در کوزه ریخته
pottery U کوزه گرخانه
pottery U کوزه گری
fictile clay U گل کوزه گری
jorum U کوزه ابخوری
stinkpot U کوزه گلی
shard U کوزه شکسته
shards U کوزه شکسته
ceramics U کوزه گری
jars U کوزه دهن گشاد
potter's clay خاک کوزه گری
jarred U کوزه دهن گشاد
potter's clay [خاک رس کوزه گری]
potter's wheel U چرخ کوزه گری
They put the blane on him . he was the scapegoat. U کاسه کوزه ها سر اوشکست
clay U خاک کوزه گری
potter lath U چرخ کوزه گری
lathe U چرخ کوزه گری
figuline U خاک کوزه گری
ceramic clay U خاک رس کوزه گری
jar U کوزه دهن گشاد
mason jar U کوزه دهن گشاد
lathes U چرخ کوزه گری
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
While there is water in the pitcher we wander thir. <proverb> U آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
potted U کوزه کرده ذدزفرف ریخته
ewer U کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
ewers U کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
krater U کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
pallet U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
ear U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
susceptible U اماده
stock U اماده
provided U اماده
yare U اماده
yoi U اماده
supplying U اماده
ready-made U اماده
supply U اماده
supplied U اماده
stocked U اماده
in kelter U اماده
accoutred U اماده
handier U اماده
readies U اماده
accoutrements U اماده
ready made U اماده
equipped U اماده
abler U اماده
ablest U اماده
in the saddle U اماده
in store U اماده
in gear U اماده
in full fig U اماده
in form U اماده
lief U اماده
ready U اماده
readying U اماده
readied U اماده
fresh U اماده
prompts U اماده
prompt U اماده
sets U اماده
setting up U اماده
handiest U اماده
freshest U اماده
fresh- U اماده
set U اماده
prompted U اماده
handy U اماده
minded U اماده
to buckle oneself U اماده شدن
seaworthy U اماده دریا
coached U اماده ساز
rigged U اماده شدن
in gear U اماده حرکت
sets U اماده کردن
coach U اماده ساز
fledge U اماده پروازکردن
to bargain for U منتظریا اماده
coaches U اماده ساز
bellicose U اماده بجنگ
setting up U اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com