English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reload U گلوله گذاری مجدد
reloaded U گلوله گذاری مجدد
reloading U گلوله گذاری مجدد
reloads U گلوله گذاری مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
repagination U صفحه گذاری مجدد
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
angle of arrival U زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lead collision course U مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
seconding U مجدد
seconds U مجدد
furthers U مجدد
seconded U مجدد
further U مجدد
further on U مجدد
reflorescence U مجدد
furthering U مجدد
second U مجدد
furthered U مجدد
renewed U مجدد
furthermore U مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
replenished U پرکردن مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
restoration U استقرار مجدد
remotion U حرکت مجدد
renascence U زندگی مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
reoccur U فهور مجدد
replenishes U تدارک مجدد
reporduce U تولید مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reload U بارکردن مجدد
reload U پر کردن مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
resurgence U طغیان مجدد
remands U بازداشت مجدد
redistribution U توزیع مجدد
remand U بازداشت مجدد
repaint U رسم مجدد
remanding U بازداشت مجدد
redrew U رسم مجدد
remanded U بازداشت مجدد
redraws U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
retrials U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
reloads U بارکردن مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloads U پر کردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
replenish U پرکردن مجدد
redrawing U رسم مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reinforcement U وضع مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
restatements U بیان مجدد
restatement U بیان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
recreations U خلق مجدد
recreation U خلق مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
re attachment U توقیف مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
revisits U ملاقات مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reproduction U تولید مجدد
revisit U ملاقات مجدد
recounts U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recount U شمارش مجدد
reproductions U تولید مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
revisited U ملاقات مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reapparition U فهور مجدد
reebtry U تملک مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reeducation U تربیت مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reentrance U دخول مجدد
reexport U صادرات مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reformat U فرمت مجدد
regelation U انجماد مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U ورود مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reissue U چاپ مجدد
recaption U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reissued U چاپ مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
reissues U چاپ مجدد
recoupment U کسب مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
rededication U اهدا مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reintegration U استقرار مجدد
redraw U رسم مجدد
comeback U دستیابی مجدد
retransmission U مخابره مجدد
retransmission U ارسال مجدد
reshipment U حمل مجدد
retread process U تعمیر مجدد
resale U حراج مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
resale U فروس مجدد
rerun U اجرای مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
resurvey U بررسی مجدد
repayment U پرداخت مجدد
repayments U پرداخت مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
re-ran U نمایش مجدد
resorption U مکیدن مجدد
re-run U نمایش مجدد
restart U شروع مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com