Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
direct hit
U
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits
U
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
direct hits
U
اصابت مستقیم
direct hit
U
اصابت مستقیم
spheroidize
U
گلولهای کردن
single shot
U
تک گلولهای تک تیر
ball mill
U
سنگ شکن گلولهای
thumb blue
U
نیل گلولهای یاقالبی
spherolitic cast iron
U
چدن گرافیت گلولهای
short round
U
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
short round
U
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
access
U
اصابت
hit
U
اصابت
hits
U
اصابت
hitting
U
اصابت
impingement
U
اصابت
accessing
U
اصابت
accesses
U
اصابت
accessed
U
اصابت
impact area
U
محل اصابت
thunderstroke
U
اصابت صاعقه
hit ratio
U
نسبت اصابت
impact point
U
نقطه اصابت
impacts
U
اصابت گلوله
impact
U
اصابت گلوله
onset
U
هجوم اصابت
surface of impact
U
سطح اصابت
shots
U
اصابت کرده
shot
U
اصابت کرده
hitting
U
اصابت موفقیت
impact pressure
U
فشار اصابت
hit
U
اصابت موفقیت
line of impact
U
خط اصابت گلوله
hits
U
اصابت گلوله
point of impact
U
نقطه اصابت
hits
U
اصابت موفقیت
hit
U
اصابت گلوله
hitting
U
اصابت گلوله
strikes
U
اصابت اعتصاب کردن
burst
U
محل اصابت گلوله
strike
U
اصابت اعتصاب کردن
effective pattern
U
منطقه اصابت موثر
impact area
U
منطقه اصابت گلوله ها
point of impact
U
محل اصابت گلوله
impacts
U
اصابت اثر شدید
impact point
U
محل اصابت گلوله
impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
impact
U
اصابت اثر شدید
bursts
U
محل اصابت گلوله
attack
U
اصابت یا نزول ناخوشی
attacked
U
اصابت یا نزول ناخوشی
angle of incidence
U
زاویه اصابت گلوله
biting angle
U
کوچکترین زاویه اصابت
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
attacks
U
اصابت یا نزول ناخوشی
center of impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
patterns
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
pattern
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
hit
U
اصابت کردن به هدف زدن
hits
U
اصابت کردن به هدف زدن
vertical probable error
U
خطای اصابت قائم گلوله
impact
U
با شدت اصابت کردن ضربت
impacts
U
با شدت اصابت کردن ضربت
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
hitting
U
اصابت کردن به هدف زدن
the lot fell upon me
U
قرعه بنام من اصابت کرد
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
surface of impact
U
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
impact registration
U
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
absolute deviation
U
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
bull's eye
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bomb impact plot
U
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bull's-eyes
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
grand slam
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
fluke
U
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
grand slams
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
flukes
U
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
levelled
U
مستقیم
leveled
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
level
U
مستقیم
straightest
U
مستقیم
straighter
U
مستقیم
straight
U
مستقیم
firsthand
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
attributive
U
مستقیم
on line
U
مستقیم
righted
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
straight line code
U
کد مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
straightish
U
مستقیم
directs
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
upstanding
U
مستقیم
righting
U
مستقیم
straight line
U
مستقیم
right
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
direct control
U
کنترل مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
hotter
U
خط تلفن مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
rectiliner
U
مستقیم الخط
uniaxial bending
U
خمش مستقیم
backstair
U
غیر مستقیم
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
intuitions
U
درک مستقیم
d.c
U
جریان مستقیم
hottest
U
خط تلفن مستقیم
dressing
U
مستقیم کنی
as the crow files
U
بخط مستقیم
straight position
U
فرم مستقیم
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
highroads
U
صراط مستقیم
highroad
U
صراط مستقیم
ambagious
U
غیر مستقیم
air line
U
خط مستقیم هوایی
airlines
U
خط مستقیم هوایی
airline
U
خط مستقیم هوایی
wall pass
U
پاس مستقیم
dressings
U
مستقیم کنی
visual fire
U
تیر مستقیم
video disk
U
دسترسی مستقیم
direct pressure
U
فشار مستقیم
direct process
U
فرایند مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
direct support
U
کمک مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
direct selling
U
فروش مستقیم
straight line
U
بخط مستقیم
direct selection
U
انتخاب مستقیم
specific cost
U
هزینه مستقیم
direct material
U
مواد مستقیم
direct load
U
بارگذاری مستقیم
straight line
U
دارای خط مستقیم
straight edge
U
لبه مستقیم
on line help
U
کمک مستقیم
positive relation
U
رابطه مستقیم
proximate
U
بیفاصله مستقیم
proximate cause
U
علت مستقیم
random access
U
دستیابی مستقیم
sideway
U
غیر مستقیم
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
sonna deung koot
U
دست مستقیم
direct lighting
U
روشنایی مستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct address
U
نشانی مستقیم
uncurl
U
مستقیم شدن
direct access
U
دستیابی مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم
direct relationship
U
وابستگی مستقیم
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
direct reading
U
قرائت مستقیم
direct aggression
U
پرخاشگری مستقیم
through call
U
مکالمه مستقیم
straightening flute drill
U
مته مستقیم
direct fire
U
تیر مستقیم
direct file
U
پرونده مستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com