Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dyslogia
U
گفتارپریشی فکری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dysphemia
U
گفتارپریشی
dyslalia
U
گفتارپریشی
braininess
U
فکری
mental
U
فکری
intellectual
U
فکری
notional
U
فکری
irreflection
U
بی فکری
intellectuals
U
فکری
conceptual
U
فکری
cerebral
U
فکری
inconsiderateness
U
بی فکری
excogitative
U
فکری
incogitance
U
بی فکری
incogitancy
U
بی فکری
reflectional
U
فکری
head work
U
کار فکری
caprice
U
تمایل فکری
brain work
U
کار فکری
reflective
U
فکری بازتابی
indoctrination
U
تلقین فکری
caprices
U
تمایل فکری
obsessions
U
وسواس فکری
obsession
U
وسواس فکری
heartsease
U
اسایش فکری
ideational shield
U
سپر فکری
visualization
U
تجسم فکری
sentience
U
زندگی فکری
prudery
U
کوته فکری
provinciality
U
کوته فکری
perspicuity
U
روش فکری
obsessive rumination
U
نشخوار فکری
narrow minddedness
U
کوتع فکری
mental work
U
کار فکری
intellectual capital
U
سرمایه فکری
infantilism of thought
U
کوته فکری
insularism
U
کوته فکری
ideological war
U
جنگ فکری
ideo motor
U
فکری- حرکتی
enlightenment
U
روشن فکری
perspectives
U
جنبه فکری
provincialism
U
کوته فکری
notion
U
ادراک فکری
notions
U
ادراک فکری
perspective
U
جنبه فکری
captivity
U
گفتاری فکری
mechanical
U
غیر فکری
fanaticism
U
کوته فکری
habiliment
U
جامه استعداد فکری
that is a good idea
U
خوب فکری است
psychopathy
U
اختلالات فکری وروانی
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
ideo motor act
U
عمل فکری- حرکتی
intellectualize
U
بصورت فکری در اوردن
absolute
آزاد از قیود فکری
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
He is an inconderate person .
U
آدم بی فکری است
equanimity
U
تعادل فکری انصاف
brainstorm
U
اشفتگی فکری موقتی
brainstorms
U
اشفتگی فکری موقتی
She's quite a back number.
<idiom>
U
او
[زن]
آدم کهنه فکری است.
sympathizer
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizers
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathisers
U
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
To dismiss something from ones thoughtl .
U
فکری را از سر خود بیرون کردن
(have a) bee in one's bonnet
<idiom>
U
فکری که مکررا به ذهن میآید
obsessive compulsive state
U
حالت وسواس فکری- عملی
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ?
U
به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
pixilated
U
دارای عدم تعادل فکری
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
moron
U
فرد فاقد رشد فکری
sympathetically
U
ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
morons
U
فرد فاقد رشد فکری
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
obsessive compupsive disorer
U
روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
radicalism
U
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
idological parties
U
احزاب دارای روش فکری خاص
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
tabula rasa
U
مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
ideologies
U
روش فکری فرد یا طبقه خاص
ideology
U
روش فکری فرد یا طبقه خاص
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
orthopsychiatry
U
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
Marxism
U
روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
psychokinesis
U
عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
cult
U
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
aeolist
U
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
churned
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
churn
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cults
U
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
churns
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
evolutionism
U
روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
stalinism
U
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
feel out
<idiom>
U
صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
trotskism
U
سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
egalitaire
U
روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
outside agency
U
شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
dialectic
U
البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
idealism
U
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ideologies
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
ideology
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
erastianism
U
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
commitment board
U
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
dogmatism
U
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
conservatism
U
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
controvrsism
U
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism
U
روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizons
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon
U
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism
U
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic
U
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com