Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
barrier patrol
U
گشتی مامور موانع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
combat air patrol
U
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
entrammel
U
موانع
impediments to inheritance
U
موانع ارث
economic friction
U
موانع اقتصادی
trade barriers
U
موانع تجاری
impediments to marriage
U
موانع نکاح
impeachments to marriage
U
موانع نکاح
impeachments of inheritance
U
موانع ارث
the impediment of a road
U
موانع جاده
obstacle course
U
میدان موانع
barrier tactics
U
فن استفاده از موانع
impedimenta
U
موانع قانونی
barrier plan
U
طرح موانع
obstacle race
U
مسابقه دو با پرش موانع
barrier tactics
U
تاکتیک تهیه موانع
to break a way
U
موانع را ازراه خودبرداشتن
barrier spacing
U
فاصله بین موانع
roundness
U
از بین بردن موانع جاده
reduction of road
U
از بین بردن موانع جاده
the hurdles
U
اسپ دوانی با پرش از موانع
hurdle race
U
اسب دوانی با پرش از موانع
barrier material
U
مواد لازم برای ساختن موانع
To sweep the board .
U
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
obstruction guard
U
میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
wire roll
U
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
patrolman
U
گشتی
patrols
U
گشتی
patrolmen
U
گشتی
patrolling
U
گشتی
feedback
U
گشتی
patrolled
U
گشتی
out guard
U
گشتی
confusion
U
گم گشتی
patrol
U
گشتی
runners
U
گردنده گشتی
runner
U
گردنده گشتی
vessel
U
ناو گشتی
end around
U
دور گشتی
fighting patrol
U
گشتی رزمی
patrol car
U
اتومبیل گشتی
patrol cars
U
اتومبیل گشتی
contact patrol
U
گشتی تماس
contact patrol
U
گشتی اخذتماس
beach patrol
U
گشتی ساحلی
combat patrol
U
گشتی رزمی
coastal patrol
U
گشتی ساحلی
combat air patrol
U
گشتی هوایی
air guard
U
گشتی هوایی
vessels
U
ناو گشتی
out guard
U
گشتی صحرایی
patrolmen
U
پلیس گشتی
roundsman
U
افسرپلیس گشتی
service craft
U
قایق گشتی
patrol boat
U
ناوچه گشتی
moving screen
U
گشتی ممانعتی
patrol boats
U
ناوچه گشتی
inshorepatrol
U
گشتی مرزساحلی
inshorepatrol
U
گشتی ساحلی
standing patrol
U
گشتی ثابت
flatfoot
U
پلیس گشتی
fanal
U
چراغ گشتی
patrols
U
قسمت گشتی
patrolled
U
قسمت گشتی
patrolling
U
قسمت گشتی
reconnaissance patrol
U
گشتی شناسایی
patrol
U
قسمت گشتی
patrolman
U
پلیس گشتی
black Marias
U
اتومبیل گشتی پلیس
barrier patrol
U
ناو گشتی سد کننده
barrier combat air patrol
U
گشتی مرزی هوایی
screwdriver
U
پیچ گشتی
[ابزار]
black Maria
U
اتومبیل گشتی پلیس
fire patrol
U
گشتی اتش نشان
turnscrew
U
پیچ گشتی
[ابزار]
end around carry
U
رقم نقلی دور گشتی
scout helicopter
U
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
night cap
U
گشتی رزمی هوایی شبانه
end around borrow
U
رقم قرضی دور گشتی
radar picket cap
U
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
barrier combat air patrol
U
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
lightening bug ship
U
هلی کوپتر روشن کننده گشتی
milk walk
U
گشتی که شیر فروش میزند گشت
air raid reporting control ship
U
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
zipper
U
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
locap
U
گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
zippers
U
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
target cap
U
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo
U
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
underwater demolition
U
تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
resumes
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
official
U
مامور
commissioners
U
مامور
officers
U
مامور
commissioner
U
مامور
officer
U
مامور
agents
U
مامور
commissionaire
U
مامور
commissionaires
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
functionery
U
مامور
appointed
U
مامور
missionaries
U
مامور
functionary
U
مامور
functionaries
U
مامور
bedell
U
مامور
pursuivant
U
مامور
bedel
U
مامور
missionary
U
مامور
agent
U
مامور
inquisitor
U
مامور تحقیق
investigators
U
مامور تحقیق
lictor
U
مامور اجرا
send on duty
U
مامور کردن
inquisitors
U
مامور تحقیق
waggoner
U
مامور واگن
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
revenuer
U
مامور مالیاتی
on sentry
U
مامور نگهبانی
pointsman
U
مامور راهنمائی
purchasing officer
U
مامور خرید
scout
U
مامور اکتشاف
scouted
U
مامور اکتشاف
assignee
U
نماینده مامور
bumbailiff
U
مامور اجرا
consular officer
U
مامور کنسولی
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
typographer
U
مامور چاپخانه
custom assersor
U
مامور گمرک
customs appraisor
U
مامور گمرک
customs officer
U
مامور گمرک
scouts
U
مامور اکتشاف
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
envoi
U
مامور نماینده
executive bailiff
U
مامور اجرا
file clerk
U
مامور بایگانی
sergeant at arms
U
مامور اجرا
tollman
U
مامور نواقل
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
attackman
U
مامور حمله
mole
U
مامور مخفی
defector in place
U
مامور مخفی
envoys
U
فرستاده مامور
envoys
U
مامور نماینده
envoy
U
فرستاده مامور
envoy
U
مامور نماینده
bailiffs
U
مامور اجرا
bailiff
U
مامور اجرا
communicants
U
مامور ابلاغ
communicant
U
مامور ابلاغ
hangmen
U
مامور اعدام
hangman
U
مامور اعدام
censor
U
مامور سانسور
sergeants
U
مامور اجرا
sergeant
U
مامور اجرا
policemen
U
مامور پلیس
policeman
U
مامور پلیس
appoints
U
مامور کردن
appoint
U
مامور کردن
auditors
U
مامور رسیدگی
censors
U
مامور سانسور
censoring
U
مامور سانسور
paymaster
U
مامور پرداخت
auditor
U
مامور رسیدگی
probation officers
U
مامور نافر
probation officer
U
مامور نافر
executioners
U
مامور اعدام
executioner
U
مامور اعدام
paymasters
U
مامور پرداخت
censored
U
مامور سانسور
executors
U
مامور اجرا
police officers
U
مامور پلیس
officers
U
مامور متصدی
officer
U
مامور متصدی
High Commissioners
U
مامور عالیرتبه
emissary
U
مامور مخفی
bureaucrats
U
مامور اداری
High Commissioner
U
مامور عالیرتبه
emissary
U
مامور سری
bureaucrat
U
مامور اداری
emissaries
U
مامور مخفی
police officer
U
مامور پلیس
emissaries
U
مامور سری
executor
U
مامور اجرا
secret agent
U
مامور مخفی
secret agents
U
مامور مخفی
investigator
U
مامور تحقیق
picketed
U
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket
U
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets
U
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
officer
U
مامور کارمند اداری
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com