Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To spend recklessly ( prodigally ) .
U
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
risks
U
گشاد بازی بخطر انداختن
risking
U
گشاد بازی بخطر انداختن
risked
U
گشاد بازی بخطر انداختن
risk
U
گشاد بازی بخطر انداختن
straddles
U
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle
U
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled
U
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
to live fast
U
ولخرجی کردن
indulgence
U
ولخرجی کردن
indulgences
U
ولخرجی کردن
squanders
U
تلف کردن ولخرجی
lavished
U
ولخرجی اسراف کردن
lavishes
U
ولخرجی اسراف کردن
squander
U
تلف کردن ولخرجی
squandered
U
تلف کردن ولخرجی
lavishing
U
ولخرجی اسراف کردن
squandering
U
تلف کردن ولخرجی
lavish
U
ولخرجی اسراف کردن
To walk with ones feet wide apart.
U
گشاد گشاد راه رفتن
lavish
U
ولخرجی کردن افراط کردن
lavished
U
ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes
U
ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing
U
ولخرجی کردن افراط کردن
She stared at him with wide eyes.
U
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
dilates
U
گشاد کردن
dilate
U
گشاد کردن
dilating
U
گشاد کردن
ream
U
گشاد کردن
reaming
U
گشاد کردن
to let out
U
افشاکردن گشاد کردن
slackest
U
کساد کردن گشاد
slack
U
کساد کردن گشاد
slacks
U
کساد کردن گشاد
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
scrawled
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
To widen a road .
U
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
scrawl
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
thriftessness
U
ولخرجی
profligacy
U
ولخرجی
lavishment
U
ولخرجی
lavishness
U
ولخرجی
thriftlessness
U
ولخرجی
wastefulness
U
ولخرجی
prodigality
U
ولخرجی
lavishly
U
با اسراف و ولخرجی
Such extravagances ruined him.
U
این ولخرجی ها اورا زمین زد
Such exravagance reduced her to beggary .
U
این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
straddle
U
گشاد با زی
loose
U
گشاد
loosest
U
گشاد
wider
U
گشاد
broad
U
گشاد
straddles
U
گشاد با زی
broader
U
گشاد
broadest
U
گشاد
straddled
U
گشاد با زی
wide
U
گشاد
widest
U
گشاد
reamer
U
گشاد کن
looser
U
گشاد
loose fitting
U
گشاد
loose-fitting
U
گشاد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
slopping
U
شلوار گشاد
wide mouthed
U
دهن گشاد
straddled
U
گشاد نشستن
pajamas
U
شلوار گشاد
bell mouthed
U
دهن گشاد
straddle
U
گشاد نشستن
bigmouthed
U
دهن گشاد
slopped
U
شلوار گشاد
spacious
U
جامع گشاد
slop
U
شلوار گشاد
slip on
U
لباس گشاد
stretchier
U
گشاد شونده
stretchiest
U
گشاد شونده
dilatant
U
گشاد شونده
slip-ons
U
لباس گشاد
stretchy
U
گشاد شونده
straddles
U
گشاد نشستن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
jarred
U
کوزه دهن گشاد
dolman sleeve
U
استین گشاد و اویخته
jar
U
شیشه دهن گشاد
dalmatic
U
خرقه استین گشاد
capacious
U
گنجایش دار گشاد
mother hubbard
U
لباس گشاد زنانه
jar
U
کوزه دهن گشاد
wide-eyed
U
دارای چشم گشاد
jarred
U
شیشه دهن گشاد
wide eyed
U
دارای چشم گشاد
sacked
U
پیراهن گشاد و کوتاه
clump block
U
قرقره دهان گشاد
mason jar
U
کوزه دهن گشاد
robes
U
لباس بلند و گشاد
jars
U
شیشه دهن گشاد
sacks
U
پیراهن گشاد و کوتاه
jars
U
کوزه دهن گشاد
carboy
U
تنگ دهن گشاد
sack
U
پیراهن گشاد و کوتاه
varicosity
U
گشاد شدگی سیاهرگ
astraddle
U
دارای پای گشاد
oxford bags
U
شلوار خیلی گشاد
varix variously
U
سیاهرگ گشاد شده
Wellington
U
چکمه دهان گشاد
blouses
U
پیراهن یاجامه گشاد
oxbags
U
شلوار خیلی گشاد
blouse
U
پیراهن یاجامه گشاد
robe
U
لباس بلند و گشاد
rink
U
یخ بازی کردن
play-acting
U
بازی کردن
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
playact
U
رل بازی کردن
play
U
رل بازی کردن
playing
U
رل بازی کردن
toys
U
بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
bump
U
بازی کردن
played
U
بازی کردن
headwork
U
با سر بازی کردن
play-acts
U
بازی کردن
actuble
U
بازی کردن
toy
U
بازی کردن
played
U
رل بازی کردن
moved
U
بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
playing
U
بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
moves
U
بازی کردن
play-act
U
بازی کردن
move
U
بازی کردن
play-acted
U
بازی کردن
play
U
بازی کردن
plays
U
بازی کردن
plays
U
رل بازی کردن
gallant
U
زن بازی کردن
straddled
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawls
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
carronade
U
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
straddles
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddle
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawling
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
fox
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
card
U
ورق بازی کردن
drabbest
U
جنده بازی کردن
play out
U
تا اخر بازی کردن
criminal court
U
عشق بازی کردن
to look oneself again
U
پشم بازی کردن
thimblerig
U
شعبده بازی کردن
To play cards .
U
ورق بازی کردن
flimflam
U
حقه بازی کردن
cards
U
ورق بازی کردن
kites
U
سفته بازی کردن
kite
U
سفته بازی کردن
spoofs
U
حقه بازی کردن
equivocates
U
زبان بازی کردن
showboat
U
نمایشی بازی کردن
shinny
U
شینی بازی کردن
fornicated
U
: فاحشه بازی کردن
prevaricated
U
زبان بازی کردن
fornicate
U
: فاحشه بازی کردن
prevaricate
U
زبان بازی کردن
equivocating
U
زبان بازی کردن
left-handed
U
با دست چپ بازی کردن
spar
U
مشت بازی کردن
equivocated
U
زبان بازی کردن
sparred
U
مشت بازی کردن
spars
U
مشت بازی کردن
misplay
U
ناشیانه بازی کردن
equivocate
U
زبان بازی کردن
favouritism
U
پارتی بازی کردن
fornicates
U
: فاحشه بازی کردن
fornicating
U
: فاحشه بازی کردن
prevaricates
U
زبان بازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com