Perdic | گسترش اعتبار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	credit expansion U	گسترش اعتبار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	deploy U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deploys U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deploying U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deployment operating base U	پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
	overdraft U	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
	overdrafts U	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
	unfinanced U	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
	force tabs U	نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
	craft revolving fund U	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
	credit system of supply U	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
	extensions U	گسترش
	propagation U	گسترش
	extension U	گسترش
	line of deployment U	خط گسترش
	expanses U	گسترش
	deploying U	گسترش
	dispersal U	گسترش
	deploy U	گسترش
	promotion U	گسترش
	deployment U	گسترش
	deploys U	گسترش
	expansion U	گسترش
	development U	گسترش
	spread U	گسترش
	promotions U	گسترش
	spreads U	گسترش
	develop U	گسترش
	developments U	گسترش
	develops U	گسترش
	expanse U	گسترش
	deploying U	گسترش یافتن
	accrue U	گسترش یافتن
	deploy U	گسترش یافتن
	accruing U	گسترش یافتن
	generations U	افرینش گسترش
	accrues U	گسترش یافتن
	disposition U	ارایشات گسترش
	develops U	گسترش دادن
	to grow [into] U	گسترش دادن [به]
	to develop [into] U	گسترش دادن [به]
	develop U	گسترش وضعیت
	generation U	افرینش گسترش
	develops U	گسترش وضعیت
	to unfold U	گسترش دادن
	develop U	گسترش دادن
	eco development U	بوم گسترش
	image speard U	گسترش تصویر
	job enlargement U	گسترش شغلی
	installed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	path of expansion U	مسیر گسترش
	prompt deployment U	گسترش فوری
	inserted <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	deployed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	prompt deployment U	گسترش مناسب
	flank development U	گسترش جناحی
	deployment diagram U	دیاگرام گسترش
	expansion U	گسترش انبساط
	expansion U	گسترش توسعه
	expansible U	گسترش پذیر
	expansion path U	مسیر گسترش
	spread U	گسترش یافتن
	extensibility U	گسترش پذیری
	spreads U	گسترش یافتن
	deployment diagram U	طرح گسترش
	circumfuse U	گسترش یافتن
	sign extension U	گسترش علامت
	bank expansion U	گسترش بانکی
	widening of capital U	گسترش سرمایه
	widening of market U	گسترش بازار
	wide-angle U	عدسی گسترش
	wide angle U	عدسی گسترش
	abroad U	گسترش یافته
	deployed U	گسترش یافته
	deploys U	گسترش یافتن
	development plan U	طرح گسترش
	appointed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	vertical expansion U	گسترش عمودی
	deployment U	تفرقه گسترش
	outspread U	گسترش یافتن
	applied <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	growth company U	شرکت در حال گسترش
	expanding industry U	صنعت در حال گسترش
	elater U	خاصیت انبساط و گسترش
	dispersion U	تفرقه گسترش یکان
	automatic volume expansion U	گسترش خودکار صدا
	relocation U	تجدید گسترش دادن
	flare angle U	زاویه گسترش یا گشادگی
	bank development U	گسترش شبکه بانکی
	redeployment U	گسترش مجدد دادن
	redeployment U	تجدید گسترش کردن
	space U	گسترش دادن متن
	to spread [across] [over] U	گسترش یافتن [سرتاسر]
	generating U	گسترش یافتن افریدن
	generates U	گسترش یافتن افریدن
	generated U	گسترش یافتن افریدن
	generate U	گسترش یافتن افریدن
	spaces U	گسترش دادن متن
	spread U	بسط وتوسعه یافتن گسترش
	spreads U	بسط وتوسعه یافتن گسترش
	open ranks U	گسترش باز درسواره نظام
	expandable U	آنچه قابل گسترش باشد
	extensible U	آنچه قابل گسترش است
	expansion U	توسعه گسترش دادن کشیدن
	battery groung pattern U	طرح گسترش توپهای اتشبار
	request for discharge U	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
	To extend the scope of ones activities . U	میدان عملیات خودرا گسترش دادن
	deployed U	مستقر گسترش یافته در روی زمین
	extend U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	extending U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	breeding grounds U	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
	breeding ground U	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
	extends U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	basic plus U	نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
	remedial maintenance U	باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
	metastasize U	گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
	disposition U	صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
	problem child U	فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
	monroe doctrine U	سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
	EEMS U	در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
	valuing U	اعتبار
	values U	اعتبار
	validity U	اعتبار
	credits U	اعتبار
	value U	اعتبار
	credited U	اعتبار
	reputability U	اعتبار
	credit U	اعتبار
	void U	بی اعتبار
	credit line U	حد اعتبار
	creditless U	بی اعتبار
	creditability U	اعتبار
	validation U	اعتبار
	crediting U	اعتبار
	appropriation symbol U	کد اعتبار
	line of cerdit U	خط اعتبار
	reputation U	اعتبار
	standing U	اعتبار
	authenticity U	اعتبار
	advancing U	اعتبار
	advances U	اعتبار
	fund U	اعتبار
	prestigious U	با اعتبار
	reputations U	اعتبار
	importance U	اعتبار
	esteem U	اعتبار
	credibility U	اعتبار
	invalid U	: بی اعتبار
	invalids U	: بی اعتبار
	influence U	اعتبار
	estimating U	اعتبار
	advance U	اعتبار
	entitlements U	اعتبار
	entitlement U	اعتبار
	budget U	اعتبار
	budgeted U	اعتبار
	budgets U	اعتبار
	estimates U	اعتبار
	funded U	اعتبار
	influenced U	اعتبار
	prestige U	اعتبار
	influences U	اعتبار
	estimated U	اعتبار
	influencing U	اعتبار
	estimate U	اعتبار
	letter of credit U	برگه اعتبار
	in force U	دارای اعتبار
	l/c U	اعتبار نامه
	ervolving credit U	اعتبار گردان
	letter of credit U	اعتبار اسنادی
	factoring of credit U	نمایندگی اعتبار
	external validity U	اعتبار برونی
	face validity U	اعتبار صوری
	factoring of credit U	عاملیت اعتبار
	line of cerdit U	میزان اعتبار
	expenditure credit U	اعتبار هزینه
	expenditure credit U	اعتبار مصرف
	imprest fund U	اعتبار مساعده
	issuance credit U	افتتاح اعتبار
	issue a credit U	افتتاح اعتبار
	issuing of the credit U	افتتاح اعتبار
	item validity U	اعتبار پرسش
	ex post U	به اعتبار گذشته
	letter of credit U	ورقه اعتبار
	factorial validity U	اعتبار عاملی
	void result U	نتیجه بی اعتبار
	validity of a contract U	اعتبار قرارداد
	validity index U	شاخص اعتبار
	a company of good standing U	شرکتی با اعتبار
	validity coefficient U	ضریب اعتبار
	settlement of credit U	تسویه اعتبار
	roll over credit U	اعتبار گردان
	revolving fund U	اعتبار در گردش
	revolving credit U	اعتبار گردان
	reliableness U	اعتبار موثقیت
	open credit U	اعتبار نامحدود
	on trust U	بر مبنای اعتبار
	on tick U	روی اعتبار
	validity criterion U	ملاک اعتبار
	stock funds U	اعتبار خریدنقدی
	tax credit U	اعتبار مالیاتی