Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
final report
U
گزارش نهایی
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
drafted
U
نیمه نهایی
drafts
U
نیمه نهایی
draft
U
نیمه نهایی
semi finals
U
نیمه نهایی
semifinal
U
نیمه نهایی
semi-finals
U
نیمه نهایی
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-finalist
U
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalists
U
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
telic
U
نهایی دارای هدف نهایی
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
definite
<adj.>
U
نهایی
terminal
U
نهایی
terminals
U
نهایی
high limit
U
حد نهایی
privy
U
نهایی
peremptory
U
نهایی
closing
U
نهایی
finals
U
نهایی
ultimatums
U
نهایی
final
U
نهایی
ultimatum
U
نهایی
conclusive
U
نهایی
definitive
U
نهایی
ultimata
U
نهایی
ultimate
U
نهایی
second check
U
بررسی نهایی
end user
U
کاربر نهایی
try-outs
U
تمرین نهایی
end product
U
فراورده نهایی
try-out
U
تمرین نهایی
end product
U
محصول نهایی
ultimate strength
U
مقاومت نهایی
ultimate stress
U
تنش نهایی
final act
U
سند نهایی
extreme range
U
برد نهایی
quarterfinal
U
یک چهارم نهایی
terminuses
U
ایستگاه نهایی
differential cost
U
هزینه نهایی
armageddon
U
مبارزهء نهایی
differential cost
U
ارزش نهایی
terminus
U
ایستگاه نهایی
top speed
U
سرعت نهایی
elevation stop
U
حد نهایی درجه
end strength
U
استعداد نهایی
ultimate load
U
بار نهایی
ultimate stress limit
U
حد تنش نهایی
ultimate analysis
U
تجزیه نهایی
extreme position
U
وضعیت نهایی
home stretch
U
مرحله نهایی
ultimatums
U
هدف نهایی
final value
U
ارزش نهایی
ultimate speed
U
سرعت نهایی
ultimatum
U
هدف نهایی
finals
U
مسابقه نهایی
limiting value
U
ارزش نهایی
grail
U
هدف نهایی
net result
U
نتیجه نهایی
quarter final
U
یک چهارم نهایی
quarter-final
U
یک چهارم نهایی
margin utility
U
مطلوبیت نهایی
final
U
مسابقه نهایی
quarter-finals
U
یک چهارم نهایی
final velocity
U
سرعت نهایی
ultimata
U
هدف نهایی
final term
U
جمله نهایی
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
final payment
U
پرداخت نهایی
final judgement
U
حکم نهایی
final drive
U
گرداننده نهایی
final diameter
U
قطر نهایی
final destination
U
مقصد نهایی
final cut
U
برش نهایی
final assembly
U
نصب نهایی
final assembly
U
مونتاژ نهایی
incremental cost
U
هزینه نهایی
final position
U
وضعیت نهایی
incremental cost
U
هزینه نهایی
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
final result
U
نتیجه نهایی
extra expenses
U
هزینه نهایی
account
U
گزارش
report generator
U
گزارش زا
recitetion
U
گزارش شز
report
U
گزارش
reportage
U
گزارش
reported
U
گزارش
reports
U
گزارش
aircraft rigging
U
تنظیم نهایی هواپیما
finalizes
U
بمرحله نهایی رساندن
finalized
U
بمرحله نهایی رساندن
ultimacy
U
حالت نهایی غائیت
terminal repeater
U
تقویت کننده نهایی
terminal ballistics
U
بالیستیک نهایی گلوله
tail end
U
قسمت نهایی انتها
finalize
U
بمرحله نهایی رساندن
finalising
U
بمرحله نهایی رساندن
finale
U
اهنگ نهایی اخر
final measurement
U
اندازه گیری نهایی
final invoice
U
صورت حساب نهایی
final decision
U
رای قطعی و نهایی
final approach
U
مسیر نهایی فرود
face formwork
U
قالب بندی نهایی
end user
U
استفاده کننده نهایی
finalizing
U
بمرحله نهایی رساندن
diminishing marginal utility
U
فایده نهایی نزولی
decreasing marginal cost
U
هزینه نهایی نزولی
final temperature
U
درجه حرارت نهایی
no wind position
U
محل نهایی هواپیما
finales
U
اهنگ نهایی اخر
finishing strokes
U
دست کاری نهایی
margin land
U
حد نهایی بازده زمین
marginal costing
U
هزینه یابی نهایی
margine efficiency of capital
U
بازده نهایی سرمایه
mechanicals
U
نتیجه نهایی تجسمی
final heading
U
مسیر پرواز نهایی
front end
U
نرم افزار نهایی
World Series
U
مسابقات نهایی بیسبال
backdoor
U
وسیله نهایی یا زیرجلی
ultimate tensile stress
U
تنش کشش نهایی
ultimate strength
U
مقاومت یا استحکام نهایی
endings
U
بخش نهایی چیزی
ending
U
بخش نهایی چیزی
finalised
U
بمرحله نهایی رساندن
finalises
U
بمرحله نهایی رساندن
report program
U
برنامه گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
commentary
U
گزارش رویداد
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bark
U
گزارش حرکت
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
management report
U
گزارش مدیریت
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
internal report
U
گزارش داخلی
flash report
U
گزارش انی
hot report
U
گزارش مهم
bruit
U
گزارش سروصدا
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
report generation
U
تولید گزارش
detailed report
U
گزارش مشروح
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
annual report
U
گزارش سالانه
command report
U
گزارش فرماندهی
edit line
U
خط گزارش وضعیت
accident reporting
U
گزارش حادثه
error report
U
گزارش خطا
periodic report
U
گزارش دورهای
annual report
U
گزارش سالیانه
report file
U
فایل گزارش
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
reportable
U
گزارش دادنی
report writer
U
نویسنده گزارش
report generator
U
مولد گزارش
school report
U
گزارش اموزشگاه
action
U
گزارش وضع
reported
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دادن به
reported
U
گزارش دادن
survey report
U
گزارش بازرسی
report
U
گزارش دیدبانی
report
U
گزارش دادن به
report
U
گزارش دادن
account
U
اهمیت گزارش
submit a report
U
گزارش دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com