Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critique
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critiques
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
flag
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
reviewal
U
انتقاد
critique
U
فن انتقاد
critique
U
انتقاد
animadversion
U
انتقاد
criticism
U
انتقاد
critiques
U
فن انتقاد
critiques
U
انتقاد
critic
U
انتقاد
criticisms
U
انتقاد
critics
U
انتقاد
censure
U
انتقاد
censured
U
انتقاد
censures
U
انتقاد
censuring
U
انتقاد
fustigation
U
انتقاد
criticalness
U
انتقاد
criticize
U
انتقاد کردن
gaff
U
انتقاد نفرین
criticized
U
انتقاد کردن
criticised
U
انتقاد کردن
book review
U
انتقاد از کتاب
criticises
U
انتقاد کردن
censurable
U
انتقاد امیز
criticizes
U
انتقاد کردن
dish out
<idiom>
U
انتقاد کوبنده
put down
<idiom>
U
انتقاد کردن
critically
U
از روی انتقاد
diatribe
U
انتقاد تلخ
diatribes
U
انتقاد تلخ
tear down
<idiom>
U
انتقاد کردن
verbalism
U
انتقاد لفظی
slashing criticism
U
انتقاد سخت
self criticism
U
انتقاد از خود
criticizing
U
انتقاد کردن
criticising
U
انتقاد کردن
hatchet jobs
U
انتقاد غرضآمیز
hatchet job
U
انتقاد غرضآمیز
critic
U
انتقاد کننده
critics
U
انتقاد کننده
criticizable
U
قابل انتقاد
criticizable
U
انتقاد پذیر
hypercriticism
U
افراط در انتقاد
hypercritical
U
مفرط در انتقاد
raillery
U
سرزنش انتقاد
reviews
U
انتقاد کردن
review
U
انتقاد کردن
reviewing
U
انتقاد کردن
reviewed
U
انتقاد کردن
seance
U
جلسه
sitting
U
جلسه
meet
U
: جلسه
meets
U
: جلسه
meetings
U
جلسه
meeting
U
جلسه
sessions
U
جلسه
session
U
جلسه
sittings
U
جلسه
reviewed
U
بازدید انتقاد کردن
renouncer
U
سرزنش و انتقاد کننده
criticises
U
مورد انتقاد قراردادن
reviews
U
بازدید انتقاد کردن
hypercritic
U
انتقاد سخت وموشکافی
sacred cow
U
شخص مصون از انتقاد
criticised
U
مورد انتقاد قراردادن
reviewing
U
بازدید انتقاد کردن
criticizing
U
مورد انتقاد قراردادن
criticize
U
مورد انتقاد قراردادن
flog
U
انتقاد سخت کردن
criticized
U
مورد انتقاد قراردادن
review
U
بازدید انتقاد کردن
hypercritically
U
از روی انتقاد و مفرط
pull to pieces
U
سخت انتقاد کردن
draw fire
<idiom>
U
مورد انتقاد قرارگرفتن
flogs
U
انتقاد سخت کردن
criticizes
U
مورد انتقاد قراردادن
flogged
U
انتقاد سخت کردن
sacred cows
U
شخص مصون از انتقاد
fustigate
U
کوبیدن انتقاد کردن
criticising
U
مورد انتقاد قراردادن
self critical
U
انتقاد کننده از خود
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
meeting
U
انجمن جلسه
reunions
U
تجدید جلسه
reunion
U
تجدید جلسه
meetings
U
انجمن جلسه
nonresident
U
غیرحاضر در جلسه
minutes
U
صورت جلسه
minute
U
صورت جلسه
special session
U
جلسه مخصوص
general meeting
U
جلسه عمومی
agenda
U
دستور جلسه
chairpersons
U
رئیس جلسه
in the meeting of d may
U
در جلسه سوم می
order of the day
U
دستور جلسه
chairmen
U
رئیس جلسه
chairman
U
رئیس جلسه
chairperson
U
رئیس جلسه
public session
U
جلسه علنی
court session
U
جلسه دادگاه
agendas
U
دستور جلسه
to incur a criticism
U
مورد انتقاد واقع شدن
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
to be under fire
U
سخت مورد انتقاد قراردادن
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
record
U
صورت جلسه سابقه
walkout
U
اعتصاب ,ترک جلسه
special session
U
جلسه فوق العاده
The meeting was postponed.
U
جلسه را عقب انداختند
walkouts
U
اعتصاب ,ترک جلسه
marathon
U
جلسه گروهی طولانی
marathons
U
جلسه گروهی طولانی
work out
U
برنامه یک جلسه تمرین
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convocation
U
جلسه عمومی دانشجویان
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
convocations
U
جلسه عمومی دانشجویان
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
to hold a meeting
U
جلسه منعقد کردن
to hold a session
U
جلسه منعقد کردن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
the house went into secret session
U
مجلس جلسه سری
seance
U
جلسه احضار روح
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
seance
U
جلسه احضارارواح وغیره
bull session
U
جلسه محاوره ومرور
protocols
U
صورت جلسه کنفرانس
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
protocols
U
صورت جلسه ازمایش
sitting in camera
U
جلسه غیر علنی
protocol
U
صورت جلسه کنفرانس
protocol
U
صورت جلسه ازمایش
spectators
U
مستمعین جلسه دادگاه
private session
U
جلسه غیر علنی
pick to pieces
U
سخت مورد انتقاد قرار دادن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
Those who attended the meeting.
U
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
adjournment
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
descants
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descant
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
lower criticism
U
انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
The date of the meeting has been advanced.
U
تاریخ جلسه جلو افتاده است
masters of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
the rules of protocol
U
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
committee
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
minute
U
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
committees
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
If you criticize him, it's like a red rag to a bull.
U
اگر از او
[مرد]
انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
briefing
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
agenda
U
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
agendas
U
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
briefings
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
national educational computing conferenc
U
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
report generator
U
گزارش زا
recitetion
U
گزارش شز
account
U
گزارش
reportage
U
گزارش
reported
U
گزارش
report
U
گزارش
reports
U
گزارش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com